فقه معاصر:پیشنویس فقه تربیت جنسی (کتاب)
مهدی محمدی
- چکیده
نویسنده کتاب «فقه تربیت جنسی» غریزه جنسی را یک امر انسانی و طبیعی میداند، هر چند در نگاه برخی از ادیان به عنوان غریزه حیوانی شناخته میشود؛ بازگشت به اصل فطرت به عنوان مبنای تربیت و سلامت رفتاری، وجه مشترک مردان و زنان به شمار آمده است؛ در این میان منشاء مبانی تربیت فطرت و منشاء ارزشها عقل است، عقل میتواند گرایش عاطفی به خدا و حتی همسر را ایجاد کند. به باور علی نقی فقیهی در نگرش فقهی زن و مرد دارای فطرتی یکسان هستند، به همین دلیل آنها در مقابله با هنجارها و نابهنجارها رویکرد برابری دارند. از نظر وی نگرش کرامتی به همسر عامل مهمی در روابط زوجین است و از توانمندیهای روانشناختی زوجین به حساب میآید. او عنوان میکند اسلام غریزه جنسی را از امور طیّب به شمار میآورد، چنانچه فرد متاهل خفته نزد خدا بر ازدواج نکرده روزهدار شبزندهدار فضیلت دارد. به گزارش مولّف همانگونه که برخی از عوامل موجب فراهم شدن بهتر روابط جنسی میشود، در مقابل برخی دیگر از عوامل وجود دارند که باعث از بین رفتن شرایط برای این رابطه میشوند.
معرفی اجمالی
کتاب «فقه تربیت جنسی» به قلم علی نقی فقیهی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم، در سال ۱۴۰۲ توسط نشر «منهاج علم» و به زبان فارسی به چاپ رسیده است.
ساختار و محتوای کتاب
پژوهش حاضر در هفت فصل تنظیم شده است؛ در فصل اول به مقدمات فقه تربیت جنسی (ص۳۱ )، در فصل دوّم به پیشینه فقه تربیت جنسی (ص۸۹ ) و در فصل سوم به مسائل زیر بنایی فقه تربیت جنسی پرداخته شده است (ص۱۰۱ ). سپس در فصل بعدی مبانی تربیت جنسی (ص۱۱۹)، در فصل پنجم بحث عقل (ص۱۶۹) و در فصل ششم بحث بهنجاری و نابهنجاری، مورد توجه قرار گرفته است (ص۲۲۳) و در نهایت اصول مرتبط با مبانی تربیت جنسی، فصل هفتم را به خود اختصاص داده است (ص۲۷۳).
مفهوم تربیت جنسی و رابطه آن با فقه
به باور نویسنده تربیت جنسی عبارت است از اینکه فرد در دورههای رشد کودکی، نوجوانی و جوانی بهگونهای آموزش ببیند که با جنسیت خود آشنا گردد، آن را بپذیرد، قدردان وجود خویش باشد و به آن افتخار کند، نقش مذکر یا مونث بودن از لحاظ اجتماعی را یاد بگیرد، احکام آداب دینی در ارتباط با مسائل جنسی مربوط به خود و روابط با همجنس و روابط با جنس متفاوت را فرابگیرد، آمادگی روانی برای ازدواج و تشکیل خانواده پیدا کند، با مسائل مربوط به زندگی خانوادگی و روابط با همسر آشنا گردد، به آرامش برسد و بهگونهای توانمند شود که عواطف و فعالیتهای جنسیتی را در جهت قربت الی الله بکار گیرد (ص۸۱).
مبانی تربیت جنسی
از نظر نگارنده منظور از مبانی تربیت جنسی، توانمندیهای اصیل و ویژگیهای خدادای انسان است که مبنای نگرشها، امیال و فعالیتهای مربوط به جنس مذکر و مونثاند. با شناخت این مبانی و اهداف عالیه انسانی که فطری هستند، جهتدهی سالم به حرکتها و فعالیتهای دختر و پسر، خانوادهها و تعاملات اجتماعی میسّر میگردد، افراد از سلامت جنسی برخوردار میشوند و خود را از آسیبهای جنسی مصون نگه میدارند. در حقیقت مبانی، مسیر تربیت و پرورش افراد را در حوزه جنسی مشخص میکند؛ پس چگونگی طیکردن مسیر تربیتی صحیح در سایه شناخت مبانی است (ص۱۲۱).
مبنای اوّل: غریزه جنسی
به عقیده نویسنده غریزه جنسی یک امر انسانی و طبیعی است که در نگاه برخی از ادیان به عنوان غریزه حیوانی شناخته میشود، اما از نگاه اسلام یک امرکاملا طبیعی است و به هیچ وجه یک امر پست محسوب نمیشود. دلیل طبیعی دانستن این غریزه روایت متعدد، از جمله روایت پیامبر (ص) است که به مبارزه با تفکر رهبانیت اشاره دارد (ص۱۲۲).
غریزه جنسی یا تمایل زن و مرد به یکدیگر مانند نیاز انسان به خوردن و خوابیدن، امری طبیعی است و به خودی خود نکوهیده نیست؛ همانگونه که انسان از خوردن بهره میبرد، از تمایل جنسی نیز بهره و لذت میبرد، لذا از سرکوب کردن آن باید اجتناب کرد؛ بنابراین آنچه در خصوص غریزه جنسی مذموم است و فطری محسوب نمیشود، افراط و تفریط در اعمال غریزه جنسی است (ص۱۲۶).
همانگونه که خوردن و خوابیدن از نیازهای طبیعی انسان است، نکاح نیز یک امر طبیعی است، اما باید توجه شود که در متون دینی شخصی که کار او خوردن و خوابیدن باشد، مورد مذمت قرار گرفته، اما در مقابل عمل جنسی مدح شده است، دلیل این امر آن است که در عمل جنسی انس و الفت، تمایل به دیگر خواهی، همکاری، تعاون و زیباییخواهی نهفته است، یعنی مجموعهای از صفات معنوی در ارضای صحیح غریزه جنسی وجود دارد (ص۱۲۷).
مراد از غریزه جنسی که به عنوان یکی از مبانی تربیت جنسی محسوب میشود، ساختار واحد متشّکل از مجموعهای مرتبط مانند رفتارها، عواطف و معنویت است، بنابراین در استخراج اصول تربیت جنسی از مبانی ذکر شده علاوه بر بعد فیزیکی زن و مرد، امر روحی و روانی نیز مورد توجه قرار گرفته است، از این جهت است که در ساختار غریزه جنسی انسان آثار معنوی و روانی وجود دارد که در ارضای غریزه جنسی حیوانات وجود ندارد؛ قرآن کریم این تفکر را صحیح دانسته و آن را تایید میکند «خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها» (ص۱۳۳).
مبنای دوم: اشتراک زنان و مردان در فطرت
بر اساس یافتههای مولّف فطرت به عنوان مبنای تربیت و سلامت، وجه مشترک مردان و زنان است، چرا که مراد از «بنی آدم» در قرآن کریم مردان و زنان هستند و همچنین خطاب آیه «فطرة الله التّی فطر الناس علیها» منحصر در مرد و یا زن نیست، بلکه خطابی عام است، بنابراین موضوع آیه مشترک میان مردان و زنان است (ص۱۳۷-۱۳۹).
انسان به وسیله فطرت به کمال میرسد، با تامل بر روی کلمه «الناس» این نکته بهدست میآید که انسانها اعمّ از زن و مرد، چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی برای رسیدن به کمال باید استعدادهای فطری خود را شکوفا کنند و در این راه اسلام با هیچ یک از ویژگیهای انسان مخالف نیست، بهگونهای که همه احکام اسلام ریشه در فطرت دارند و با آن هماهنگ هستند (۱۴۰ و ۱۴۱).
مبنای سوم: کمال طلبی
به زعم نویسنده از جمله ویژگیهای مشترک فطری زن و مرد، کمالطلبی است که باید مبنای فعالیتها از جمله تربیت جنسی باشد، پوشیده نیست بر هر صاحب وجدانی که انسان به حسب فطرت اصلی خودش عاشق کمال تامّ مطلق است؛ هر چند هر کس با توجه به حال و مقام خود تشخیص کمال را در هر چیزی میدهد و قلب او متوجه او میشود، مثلا اهل آخرت تشخیص کمال را در مقامات و درجات آخرت میبیند و اهل دنیا کمال را در لذتهای دنیا دنبال میکند؛ میتوان ادّعا کرد که اشتراک زن و مرد در کمالخواهی، مبنای وظایف آنان در زندگی مشترک است، این بدان معنی است که هر یک باید برای نیل همسرش به کمال، تمام کوشش خود را بهکار گیرد (ص۱۴۳-۱۴۷).
آزادی خواهی و تمایل به رهایی، گرایش به خیر و خوبی و تنفّر از رفتارهای نابهنجار، حقیقت جویی و واقعیت پذیری، احساس کرامت و عزت، زیبایی گرایی، میل به لذت و پرهیز از ناراحتی، محبت خواهی و گرایش به جنس متفاوت، از جمله ویژگیهای دیگر است که در خلقت و تکوین انسانها اعمّ از زن و مرد به صورت مشترک وجود دارد (ص۱۴۸-۱۶۰).
عقل
با تکیه بر این پژوهش و با توجه به فضائلی که در روایات برای عقل بیان شده است، میتوان گفت عقل نیکوترین و بزرگترین و محبوبترین خلق خداوند است، ، عقل فرمانده لشکریان مومن و سودمندترین سرمایه است و خداوند به چیزی بالاتر از عقل عبادت نشده است، ویژگی فطری و طبیعی دیگر در میان زن و مرد عقل است که به دلیل اهمیت فوقالعاده این مقوله، این ویژگی به صورت مستقل و مفصّل مورد بررسی قرار میگیرد (ص۱۶۷ و ۱۷۹).
از زمانهای گذشته تاکنون این حقیقت در میان فیلسوفان و بزرگان غرب و شرق پذیرفته شده است که قوه عاقله وجه تمایز انسان از حیوانات است. قوه عقل انسان دارای دو جنبه نطری و عملی است، عدهای از فلاسفه بر این باور هستند که عقل نظری اموری را که نیازمند به عمل نیست درک میکند، اما عقل عملی اموری را درک میکند که صلاحیت عمل کردن را دارد (ص۱۷۱ و ۱۷۲).
از طرف دیگر هر فردی دارای عقل طبیعی و عقل تجربی است، از ویژگیهای عقل تجربی رشد کردن است، به این معنا که انسان با استفاده از تجارب میتواند، عقل خود را رشد بدهد، اما عقل فطری و طبیعی که معیار انسان بودن به شمار میرود، در همه انسانها به صورت یکسان وجود دارد، در کنار اینها عقل دارای دو جنبه عاطفی و معرفتی نیز هست (ص۱۷۶ و ۱۷۸).
منشاء تمام ارزشها عقل است و آن مقدار از ارزشها که انسان برای رسیدن به سعادت نیازمند است، از عقل به دست میآید. مرد و زنی که باید مسیر رسیدن به سعادت را طیّ کنند، به واسطه عقل فطری که در وجود آنها نهفته است به تمامی ارزشها دسترسی دارند (ص۱۸۳ و ۱۸۴).
محبّت و عاطفه یکی دیگر از کارکردهای عقل است، عقل توانایی رشد توانمندی عاطفی و گرایشهای مطلوب انسان را دارد، یعنی عقل میتواند گرایش عاطفی به خداوند، اولیای الهی، همسر و مردم را ایجاد کند و هرگاه که زن و مرد در عقل عاطفی ضعف مشاهده کنند، به وسیله عقل تجربی میتوانند آن را کامل کنند (ص۱۸۵-۱۹۹).
با توجه به وجود یکسان عقل فطری در انسان و متکّی بودن ارزش و کرامت تکوینی انسان به عقل، این نتیجه را میتوان گرفت که زن و مرد از ارزش انسانی و کرامت تکوینی واحدی برخوردار هستند و هیچ کدام در اصل خلقت از دیگری برتری ندارند، بلکه تفاوت آنها در کرامت اکتسابی است که همه انسانها در آن اختیار دارند (ص۱۹۹ و ۲۰۰).
در مورد ادّعای این پیش فرض که زنان نسبت به مردان از عقل کمتری بهرهمند هستند، نیز باید گفت: هیچگونه دلالتی مبنی بر اینکه زنان در عقل کمتر از مردان باشند، وجود ندارد و در روایت پیامبر(ص) کلمه «نواقص العقول» دلالتی بر اختصاص به زنان ندارد، به عبارت دیگر در این روایت به هیچ تمایزی میان زنان و مردان اشاره نشده است، از طرف دیگر اگر در روایات از اصطلاح نقص عقل استفاده شده است، اشاره به عقل تجربی دارد که با توجه به شرایط زندگی زنان در صدر اسلام که زمینه رشد عقل تجربی را نداشتهاند، برای آنها بکار رفته است (ص۲۰۷-۲۱۰).
بهنجاری و نابهنجاری
پژوهشگر بیان میکند بر اساس تعریف بهنجار و نابهنجار به طبیعی و غیرطبیعی، در رویکرد اسلامی بهنجار رفتاری است که با طبیعت انسان سازگاری دارد و افراد بشر بدون دخالت عاملی عارضی به سوی آن گرایش دارند و آن را به صورت طبیعی انجام میدهند. نابهنجار نیز رفتاری است که با طبیعت انسان ناسازگار است و به دلیل اموراتی عارضی از طبیعت و فطرت انحراف دارد (ص۲۲۷).
انسان به وسیله علم حضوری (وجدان) رفتارهای طبیعی و غیرطبیعی و عارضی و غیرعارضی بودن آن را درک میکند، رفتارهایی که منشاء آنها فطرت است و با بدیهیات اخلاقی هماهنگ است، همچنین تمایلات و رفتارهایی که با احکام خداوند نیز هماهنگی دارد، ملاک طبیعی بودن یک رفتار محسوب میشود (ص۲۲۷-۲۲۹).
باید دقت گردد که ریشه و منشاء نابهنجاریها اختیار انسان است، بدلیل اینکه افراد در مقابل انجام چنین کارهایی مورد سرزنش و توبیخ قرار میگیرند، لذا باید انسان خود را در برابر آن نابهنجار مسئول بداند. البته برخی بر این باور هستند که نابهنجاری نوعی اختلال است و صدور آن موجب مسئولیت برای عامل آن نخواهد بود (ص۲۳۴).
در نگرش فقهی زن و مرد دارای فطرتی یکسان هستند، به همین دلیل آنها در مقابله با هنجارها و نابهنجارها رویکرد یکسانی دارند. آنها به صورت فطری به خوبیهای اخلاقی آگاه هستند، از این روی گرایش آنها به شرّ بر اساس طبیعت انسان نیست، زیرا با اختیار خود میتوانند از حالت طبیعی خارج شده و به بدی میل پیدا کنند. مطابق آیات «انّ المسلمین و المسلمات» و «من ذکر او اونثی» تمام مراحل ایمانی میان زن و مرد مشترک است، ضمن اینکه طبق آیه ۱۳، حجرات کرامت انسان اختیاری تلقی شده است (ص۲۳۶-۲۴۳).
از همین جهت است که در رویکرد اسلامی وجود همسر به دلیل ایفاء نقش موثر او در تربیت، سبک زندگی و ارتقای اخلاق معنوی زوجین، نعمت دانسته میشود، هر یک از زوجین قدر نعمت همدیگر را میدانند و از اینکه خداوند چنین نعمتی را به آنها عطا کرده است، شکرگزار میباشند؛ آنها نسبت به همدیگر نقش آمرانه ندارند، بلکه نقش یاورانه، تربیتی و راهنمایی دارند و مهارتهای لازم را در این زمینه را کسب میکنند، به این معنا که به وسیله کسب خرد و تجربه خود را رشد میدهند و خود را برای کمک به یکدیگر مهیا میکنند (ص۲۴۴).
توانمندیهای روانشناختی زوجین در ارتباط معنوی
بر اساس یافتههای این تحقیق، زن و مرد باید اقدام به خودشناسی کنند، به نقاط قوت و ضعف خود علم داشته باشند، افکار و بینشهای خود را ارزیابی کنند و برای رفع نواقص اقدام کنند؛ زن و مرد باید بدون پیششرط همسر خود را برای کمک یاورانه پذیرا باشند، زن و مرد باید با ایجاد فضای صمیمی و امنیت به گفتگوی یاورانه با یکدیگر بپردازند و از بازخواست کردن و زیر سئوال بردن همدیگر اجتناب کنند (ص۲۵۸).
زوجین باید در رفع عوامل مشکلساز در زندگی تلاش کنند و از مقصر دانستن دیگری در ایجاد مشکل پرهیز کنند، ایشان باید نتایج رفتارهای بد خود را به وسیله رفتارهای عاطفی و عقلانی جبران کنند، زوجین نباید رفتار نامناسب خود را توجیه کنند، بلکه ضروری است در هنگام ارتکاب اشتباه عذرخواهی لازم را انجام دهند (ص۲۵۹).
وجود حسن ظنّ در روابط زوجین که موجب جلب محبت و صمیمیت میشود و تلاش زوجین برای اصلاح برخی از صفات منفی مانند جهالت و بیشخصیتی و پرهیز از کلامهای لغو و بیهوده که زمینه دلخوری را فراهم میسازد؛ همچنین نگرش کرامتی به همسر که خود عامل بسیار موثری در موفقیت روابط زوجین دارد، از جمله توانمندیهای روانشناختی زوجین به حساب میآید (ص۲۶۰-۲۶۲).
اصول مرتبط با مبانی تربیت جنسی
مولّف عنوان میکند مبانی تربیت جنسی، ویژگیهای طبیعی شناختی و گرایشی است که در انسانها به صورت واقعی وجود دارد که منشاء و مبنای ادراکات، امیال، کششها، صفات و فعالیتهای مربوط به جنس مذکر و مونث هستند؛ به عبارت دیگر هستیها، قابلیتها و ویژگیهای انسان که میتوانند امیال، خواستهها و عملکردهای آدمی را جهت دهند، مبانی فطری نام دارند (ص۲۷۵).
مبنای اول: طبیعی بودن نیاز جنسی
انسانها از غریزه جنسی هماهنگ با خواستههای فطری برخوردار هستند، به همین دلیل غریزه انسانی از غریزه جنسی حیوانی متمایز است، از دیدگاه اسلام مسائل مرتبط با غریزه جنسی از امور طیّب و از سنّتهای انبیاء و تدبیر حکیمانه پروردگار به شمار میرود، بنابراین نباید این غریزه مورد نکوهش قرار بگیرد. علت محبوبیت ازدواج نزد خداوند آمیخته بودن آن با احساسات، امیال انسانی و فضلیت خواهی است، به همین دلیل لذت جنسی علاوه بر این دنیا از بالاترین لذتهای آخرت نیز محسوب میشود (ص۲۷۶ و ۲۷۷).
اصول مرتبط با مبنای اول
طبیعی بودن ازدواج از اصول تربیت جنسی است، بعضی از آیینها علاقه جنسی را ذاتا پلید و آمیزش جنسی را ولو با همسر شرعی و قانونی موجب تباهی و سقوط میدانند، این تفکر با نگرش اسلامی در تضاد است. از دیدگاه اسلام زن و مرد از جهت طبیعت انسانی، فطرت انسانی، عقل و عواطف یکسان هستند و نیاز جنسی زن و مرد با نیاز به محبت و میل به انس همراه است و این اقدام آنها کاملا بر اساس طبیعت انسانی صورت میگیرد و زمینه ساز قرب و سعادت انسان است. ارضای نیاز جنسی امری لازم و ضروری است که باید در قالب ازدواج انجام گیرد، همچنین در ارضای غریزه جنسی باید از افراط و تفریط پرهیز نمود (ص۲۷۷-۲۸۳).
مبنای دوم: تمایل به معنویت و فضیلت
با استناد به این پژوهش، همه افراد بشر تمایل به معنویت و گرایش به خداوند را در وجود خود احساس میکنند و در تلاش هستند، با استفاده از توانمندیهای خود در این راه پیش بروند، از جمله توانمندیهای انسانها، ساختار جنسی زن و مرد است، زن و مرد به وسیله ازدواج از خودخواهی به دیگرخواهی، ایثار و فداکاری برای دیگری تغییر میکنند، به همین جهت است که هدف غائی تربیت جنسی تحقّق بخشیدن به هویت معنوی انسان و پرورش کمالات اخلاقی است (ص۲۸۹).
اصول مرتبط با مبنای دوم
از جمله اموری که انسان را از فضیلت و معنویت دور میسازد، عدم عفّت و عدم خویشتنداری در غریزه جنسی است، آزادی و ارضای بیقید و شرط غریزه جنسی نیز، آثار نامطلوبی را برای انسانها به دنبال دارد، لذا لزوم ضابطهمند کردن ارضای جنسی در قالب ازدواج یک ضرورت است. مطابق روایات اگر شخصی در جوانی ازدواج کند، دو سوم دین و بندگی خود را حفظ میکند و متاهل خفته نزد خدا بر ازدواج نکرده روزهدار شبزندهدار فضیلت دارد. امام باقر (ع) در جواب زن تارک دنیا که میخواست با ازدواج نکردن به فضیلت برسد، فرمودند: از این کار دست بردار، اگر در این کار فضیلت بود، فاطمه از تو سزاوارتر بود (ص۲۹۰-۲۹۹).
مبنای سوم: ضابطهمندی و نظمخواهی
از نظر نویسنده، میل به ضابطهمند بودن، نظم و انضباط در فطرت انسان سرشته شده است و باید در امور زندگی و در رابطه با همسر و تربیت فرزندان به کار گرفته شود. اگر در برخی از روایات ذکر شده است که زن باید در هر شرایطی تمکین داشته باشد، این به معنای بینظم بودن نیست، بلکه روایت در مقام بیان اهمیت و تاثیر اجابت درخواست شوهر است (ص۳۵۵).
اصول مرتبط با مبنای سوم
در آموزههای دینی هر گونه رفتاری که موجب بهبود روابط جنسی زن و شوهر میشود، مورد توصیه قرار گرفته است. از این روی مشاهده میشود که در متون دینی روشهایی برای بهبود این رابطه بیان شده است (ص۳۵۷).
آغاز کردن افعال با نام خدا موجب میشود، روان انسان همه امیال را برای دستیابی به نتیجه بهتر بسیج و هماهنگ کند، از جمله آثار آغاز کردن با نام خدا در روابط جنسی، این است که از شهوت حیوانی انسان میکاهد و طرفین احساس میکنند در حال انجام امری خداپسندانه هستند (ص۳۵۷).
آراسته بودن زوجین برای همدیگر نیز موجب جذابیت میشود، نباید اینگونه فکر کرد که آراستگی برای همسر اختصاص به زن دارد و مرد نیاید خود را آراسته کند، اهمیت آراستگی مردان از آنجا مشخص میشود که مطابق متون دینی و روایات یکی از عوامل از بین رفتن عفّت زنان را عدم آراستگی مردان بیان کرده است (ص۳۵۸).
در ارتباط لمسی با زنان محدودیتی وجود ندارد و هر میزان که ارتباط لمسی بیشتر باشد، زن و مرد احساس بهتری پیدا میکنند، معاشقه در بستر یکی از دستورات اسلام است که در تامین نیاز روحی زوجین اثرگذار است، زیرا علاقهمندی آنان به آمیزش را بیشتر میکند، همچنین از بیماریهای روانشناختی مانند سردمزاجی جلوگیری میکند (ص۳۵۸ و ۳۵۹).
رابطه جنسی در شب، عدم وجود شرم و حیا در میان زوجین، توجه انحصاری به همسر در هنگام رابطه جنسی و ابراز تشکر به دلیل رفع نیازمندی جنسی توسط همسر از دیگر عوامل بهبود دهنده روبط جنسی زوجین به شمار میرود (ص۳۶۰-۳۶۳).
همانگونه که برخی از عوامل موجب فراهم شدن بهتر روابط جنسی میشود، در مقابل برخی دیگر از عوامل وجود دارند که باعث از بین رفتن شرایط برای این رابطه میشوند (ص۳۶۴).
ارتباط جنسی یکی از خصوصیترین روابط بشری است و معمولا انسانها دوست ندارند کسی در این لحظات آنان را مشاهده نماید، از این روی این ارتباط باید در مکان و زمان مناسبی انجام شود، همچنین انحراف جنسی و آمیزش با تصویر ذهنی ناسالم، موجب فراهم شدن زمینه کاهش کیفیت روابط جنسی زن و مرد است، لذا زوجین برای پیشگیری از این انحراف باید اموری مانند نگاه مثبت، تمرکز بر نقاط قوت و زیبای یکدیگر و پاسخ مناسب به نیازهای عاطفی و جنسی را مورد توجه قرار دهند (ص۳۶۵ و ۳۶۶).
ایجاد فاصله طولانی در روابط، چنانچه زوجین اگر بیش از چهار ماه با همدیگر رابطه نداشته باشند، مرتکب عمل حرام شدهاند، روابط جنسی در حضور کودک و آمیزش بدون آمادگی جسمانی، از دیگر رفتارهایی است که موجب نامساعد شدن رابطه جنسی زوجین میشود که باید از آنها پرهیز کرد (ص۳۶۴).