فقه معاصر:پیش‌نویس مرجعیت زنان: تفاوت میان نسخه‌ها

Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


*'''چکیده'''
*'''چکیده'''
این مقاله با رویکرد گزارشی به مسئله مرجعیت زنان از خلال بررسی ادله فقهی شرط بودن «ذکوریت» برای مرجعیت تقلید می‌پردازد. دیدگاه مشهور فقهای امامیه اشتراط مرد بودن مرجع تقلید است. این دیدگاه با استناد به آیاتی چون نساء:۳۴ (قوامیت مردان) و بقره:۲۲۸ (برتری مردان)، روایاتی مانند صحیحه ابی‌خدیجه (اشاره به «رجل» در قضاوت) و روایات ذم سپردن امور به زنان، اجماع ادعاشده و مذاق شارع، مرجعیت زنان را جایز نمی‌داند. در مقابل، دیدگاه غیرمشهور این شرط را نمی‌پذیرد و با نقد ادله فوق و استناد به اطلاق آیاتی چون نحل:۴۳ (فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر) و توبه:۱۲۲ (لیتفقهوا فی الدین)، اطلاق روایاتی مانند توقیع امام زمان(عج) (رُواة حدیثنا) و سیره معصومین(ع) در ارجاع به زنان فقیه، این شرط را ضروری نمی‌داند. استدلال نهایی دیدگاه دوم، بنای عقلایی رجوع جاهل به عالم، بدون توجه به جنسیت متخصص است. برخی فقهای معاصر نیز با تفصیل، تقلید زنان از مجتهد زن را جایز شمرده‌اند.
مرجعیت زنان یا جواز تقلید از زنان در احکام شرعی، عمدتاً ذیل بحث از شرایط مرجعیت و به‌ویژه شرط ذکوریت، مورد توجه فقها و پژوهشگران فقهی قرار گرفته است. در منابع فقهی درباره مرجعیت زنان دو دیدگاه اصلی شکل گرفته است: دیدگاه مشهور فقها که ذکوریت را شرط می‌داند و دیدگاه غیرمشهور که چنین شرطی را ضروری ندانسته و مرجعیت زنان را جایز می‌داند.


مقدمه
شهید ثانی، نخستین فقیهی است که به‌طور صریح، ذکوریت را شرط افتاء دانسته و بر آن ادعای اجماع کرده است. پس از او، این نظر در آثاری مانند [[کتاب العروة الوثقی]] تثبیت شد؛ هرچند برخی فقها همچون صاحب جواهر، [[محمدحسین غروی اصفهانی|محقق اصفهانی]] و [[سید محسن حکیم]] در این شرط تردید کرده‌اند.


تقلید در لغت به معنای گردن نهادن و سپردن مسئولیت است، مانند انداختن گردنبند (قلاده) بر گردن. در اصطلاح فقهی نیز به عمل کردن فرد غیرمتخصص (عامی) بر اساس نظر فقیه گفته می‌شود، به گونه‌ای که مسئولیت صحت و بطلان عمل را بر عهده‌ی فقیه می‌گذارد (مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۱۵۷). در منابع فقهی، شرایط متعددی برای تصدی منصب مرجعیت تقلید ذکر شده است که برخی از آن‌ها مانند بلوغ، عقل و ایمان بدون اشکال تلقی شده است (انصاری، الاجتهاد و التقليد، ص۵۷). با این حال، چنانچه خواهد آمد، در مورد شرط بودن «ذکوریت» (مرد بودن) برای مرجع تقلید، اختلاف نظر وجود دارد. به طور کلی، دو دیدگاه اصلی در این زمینه قابل تفکیک است: دیدگاه مشهور که ذکوریت را شرط لازم می‌داند و دیدگاه غیرمشهور که چنین شرطی را ضروری ندانسته و مرجعیت زنان را جایز می‌شمارد.  
فقهای قائل به عدم جواز مرجعیت زنان برای اثبات مدعای خود به مجموعه‌ای از ادله استناد کرده‌اند؛ از جمله آیاتی از قرآن مانند [[آیه ۳۴ سوره نساء|آیه قوامیت]] و [[آیه ۲۲۸ سوره بقره|آیه درجه]]، روایاتی که تصدی قضاوت را مختص مردان می‌داند یا از واگذاری امور به زنان نهی می‌کند، ادعای اجماع و نیز استناد به آنچه از آن به [[مذاق شارع]]<nowiki/>تعبیر می‌شود. در مقابل، منتقدان این ادله، با تأکید بر سیاق خانوادگی داشتن آیات مورد استناد، ضعف سندی یا ناظر بودن روایات به شرایط اجتماعی و تاریخی خاص، مدرکی بودن اجماع ادعاشده و نیز ابهام و عدم ضابطه‌مندی مفهوم مذاق شریعت، این مجموعه ادله را برای اثبات شرط ذکوریت ناکافی ارزیابی کرده‌اند.


به اعتقاد برخی پژوهشگران بررسی متون فقهی متقدم نشان می‌دهد که مسئله مرجعیت به عنوان یک موضوع مستقل و صریح مطرح نبوده است. بسیاری از فقهای پیشین شرایط مفتی را در باب قضاوت و بعضاً باب امر به معروف و نهی از منکر بیان کرده‌اند. از آنجا که در آن دوران، تفکیک روشنی میان مناصب افتاء و قضاوت وجود نداشت و اغلب این دو منصب توسط یک فرد تصدی می‌شد، بسیاری از فقها شرایط لازم برای قاضی را برای مفتی نیز جاری می‌دانستند (مؤمنی و ادبی فیروزجاه، «مرجعیت تقلید زنان در فقه اسلامی»، ص۱۳۲).
در برابر دیدگاه مشهور، گروهی از فقهای معاصر با تکیه بر اطلاق آیاتی همچون [[آیه ۴۳ سوره نحل|آیه اهل ذکر]]، استناد به اطلاق روایات ناظر به شرایط فقها که در آن‌ها قیدی از حیث جنسیت دیده نمی‌شود، توجه به سیره معصومان(ع) و به‌ویژه تمسک به [[بنای عقلاء]]، شرط ذکوریت را فاقد مستند شرعی دانسته‌اند. بر اساس این دیدگاه، ملاک اصلی در مرجعیت تقلید، علم، فقاهت و اعلمیت است و جنسیت در این میان نقشی تعیین‌کننده ندارد. برخی از این فقها، حتی اگر در مرجعیت مطلق زنان تردید داشته باشند، دست‌کم مرجعیت زن برای زنان را پذیرفته و آن را با موازین فقهی و اصول استنباط سازگار دانسته‌اند.
نقطه عطف تاریخی در این بحث، ظهور دیدگاه شهید ثانی (متوفی ۹۶۵ ق) است (عاملی، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج‌۱، ص۲۳۶)؛ زیرا هرچند قدما و اکثر متاخرین این شرط را ذکر نکرده‌اند، اما شهید ثانی برای اولین بار به صورت مشخص، ذکوریت را به عنوان یکی از شروط لازم برای مفتی مطرح کرده و بر آن ادعای اجماع نموده است (سیفی مازندرانی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۱۱-۱۱۲).  


سید محمدکاظم طباطبایی یزدی در کتاب مرجعِ «العروة الوثقی»، ذکوریت را به عنوان یکی از شرایط مرجع تقلید ذکر کرد و محشین نقدی بر آن وارد نکرده‌اند (یزدی، العروة الوثقى، ج‌۱، ص۲۶). با این وجود، فقهایی چون صاحب جواهر (نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌۴۰، ص۲۲)، محقق اصفهانی (اصفهانی، بحوث في الأصول، ج‏۳، ص۶۸) و سید محسن حکیم (حکیم، مستمسك العروة الوثقى؛ ج‌۱، ص۴۳)، در شرطیت ذکوریت برای مقام افتاء تردید کرده یا آن را نپذیرفته‌اند.  
جمع‌بندی و ارزیابی استدلال‌های دو دیدگاه نشان می‌دهد که هر یک مبتنی بر مبانی و روش‌های استنباطی خاصی است. دیدگاه مشهور عمدتاً بر ادله خاص، فهم خاصی از نصوص و نوعی احتیاط در حوزه مناصب دینی تکیه دارد، در حالی که دیدگاه غیرمشهور بر عموم و اطلاق ادله دیگر، بازخوانی انتقادی نصوص و تفسیری گسترده‌تر از سیره عقلاء و سیره معصومان تأکید می‌ورزد. نقدهای متقابل میان این دو رویکرد نیز عمدتاً حول محور دلالت و سیاق نصوص، اعتبار و صدور روایات و چگونگی فهم و کاربست سیره معصومان(ع) شکل گرفته است.
== تبین مسئله ==
[[تقلید]] به‌معنای عمل کردن فرد غیرمتخصص (عامی) بر اساس نظر فقیه است، به گونه‌ای که مسئولیت صحت و بطلان عمل را بر عهده فقیه می‌گذارد.<ref>مشکینی، مصطلحات الفقه، ص۱۵۷.</ref> در منابع فقهی، شرایط متعددی برای تصدی منصب مرجعیت تقلید ذکر شده که برخی از آن‌ها مانند بلوغ، عقل و ایمان بدون اشکال است.<ref>انصاری، الاجتهاد و التقليد، ص۵۷.</ref> با این حال، درباره شرط «ذکوریت»، اختلاف نظر وجود دارد. در این باره دو دیدگاه قابل تفکیک است: دیدگاه مشهور که ذکوریت را شرط می‌داند و دیدگاه غیرمشهور که چنین شرطی را ضروری ندانسته و مرجعیت زنان را جایز می‌شمارد.  


۱. دیدگاه مشهور: عدم جواز مرجعیت زنان
به گفته برخی پژوهشگران بررسی متون فقهی متقدم نشان می‌دهد که مسئله مرجعیت به‌عنوان یک موضوع مستقل و صریح مطرح نبوده است؛ بلکه بسیاری از فقهای پیشین شرایط مفتی را در باب [[قضاوت]] و بعضاً باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] بیان کرده‌اند. از آنجا که در آن دوران، تفکیک روشنی میان مناصب افتاء و قضاوت وجود نداشته است، بسیاری از فقها شرایط لازم برای قاضی را برای مفتی نیز جاری می‌دانستند.<ref>مؤمنی و ادبی فیروزجاه، «مرجعیت تقلید زنان در فقه اسلامی»، ص۱۳۲.</ref> نقطه عطف تاریخی در این بحث، دیدگاه شهید ثانی است<ref>عاملی، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج‌۱، ص۲۳۶.</ref> که برای اولین بار به صورت مشخص، ذکوریت را به‌عنوان یکی از شروط لازم برای مفتی مطرح کرده و بر آن ادعای اجماع کرده است.<ref>سیفی مازندرانی، الاجتهاد و التقلید، ص۱۱۱-۱۱۲.</ref>


فقهای قائل به عدم جواز مرجعیت زنان که دیدگاه مشهور را تشکیل می‌دهند، برای اثبات مدعای خود به ادله‌ای از قرآن، روایات، اجماع و مذاق شارع استناد کرده‌اند. این ادله همراه با انتقادهایی که دیدگاه مقابل به آنها وارد می‌داند در ادامه تبیین می‌شوند.
[[سید محمدکاظم طباطبایی یزدی]] در [[کتاب العروة الوثقی]]، ذکوریت را به‌عنوان یکی از شرایط مرجع تقلید ذکر کرد و محشین هم نقدی بر آن وارد نکرده‌اند.<ref>یزدی، العروة الوثقى، ج‌۱، ص۲۶.</ref> با این وجود، فقهایی چون صاحب جواهر،<ref>نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌۴۰، ص۲۲.</ref> [[محمدحسین غروی اصفهانی|محقق اصفهانی]]<ref>اصفهانی، بحوث في الأصول، ج‏۳، ص۶۸.</ref> و [[سید محسن حکیم]]،<ref>حکیم، مستمسك العروة الوثقى، ج‌۱، ص۴۳.</ref> در شرطیت ذکوریت برای مقام افتاء تردید کرده یا آن را نپذیرفته‌اند.  


۱-۱. استدلال به آیات قرآن
== ادله عدم جواز مرجعیت زنان ==
فقهای قائل به عدم جواز مرجعیت زنان که دیدگاه مشهور را تشکیل می‌دهند، برای اثبات مدعای خود به ادله‌ای از قرآن، روایات، [[اجماع]] و [[مذاق شارع]] استناد کرده‌اند. این ادله همراه با انتقادهایی که دیدگاه مقابل به آنها وارد می‌داند در ادامه تبیین می‌شوند.


۱-۱-۱. آیه ۳۴ سوره نساء
=== آیات قرآن ===


اولین استدلالی که برای این گروه نقل شده است (اردکانی، الاجتهاد و التقليد، ص۷۴)، آیه ۳۴ سوره نساء است: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ». بر اساس تفسیر ارائه شده از این آیه، «قیام و ولایت و سیاست» بر زنان مختص مردان است، که این برتری به دو دلیل موهبتی (مانند کمال عقل، حسن تدبیر و قوت بیشتر) و کسبی (مانند انفاق و پرداخت مهریه) از جانب خداوند برای مردان قرار داده شده است. بنابراین، از آنجا که مرجعیت را نوعی ولایت و قیادت فکری بر جامعه می‌دانند، این جایگاه به دلیل وجود علل مذکور، که در مردان یافت می‌شود و در زنان مفقود است، منحصر به مردان خواهد بود (حسینی تهرانی، ولاية الفقيه في حكومة الإسلام، ج‌۳، ص۱۴۵-۱۴۶).
* آیه ۳۴ سوره نساء


در نقد این استدلال گفته شده که  منظور از «قیام» در آیه، صرفاً تأدیب و سامان دادن به امور زندگی (مانند نفقه، پوشاک و مسکن) است، نه ریاست عامه مردان (اردکانی، الاجتهاد و التقليد، ص۷۴). نیز گفته شده است که با توجه به سیاق آیه و ذکر «انفاق»، قوامیت مذکور ناظر به ریاست مرد در چارچوب خانواده و در رابطه زوجیت است و نمی‌توان آن را به سایر عرصه‌های اجتماعی، از جمله مرجعیت که یک ولایت فکری و نه اجرایی است، تعمیم داد. مرجعیت، صرفاً بیان حکم الهی است و التزام مقلد به فتوا، ناشی از تعبد در برابر خداوند است، نه سیطره شخص مرجع (ساسانی و میراحمدی، «تحلیل و ارزیابی ادله فقهای امامیه درباره مرجعیت زنان با تأکید بر دیدگاه‌های آیت الله خامنه‌ای»، ص۹۹-۱۰۰).
اولین آیه مورد استدلال این گروه، [[آیه ۳۴ سوره نساء]] است.<ref>اردکانی، الاجتهاد و التقليد، ص۷۴،</ref> بر اساس تفسیر ارائه شده از واژه «قوامون» در این آیه، «قیام و ولایت و سیاست» بر زنان مختص مردان است، که این برتری به دو دلیل موهبتی مانند کمال عقل و قوت بیشتر و کسبی مانند [[انفاق]] و پرداخت [[مهریه]] از جانب خداوند برای مردان قرار داده شده است. بنابراین، از آنجا که مرجعیت را نوعی ولایت و قیادت فکری بر جامعه می‌دانند، این جایگاه به دلیل وجود علل مذکور، که در مردان یافت می‌شود و در زنان مفقود است، منحصر به مردان خواهد بود.<ref>حسینی تهرانی، ولاية الفقيه في حكومة الإسلام، ج‌۳، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref>


۱-۱-۲. آیه ۲۲۸ سوره بقره
در نقد این استدلال گفته شده که  منظور از «قیام» در آیه، صرفاً تأدیب و سامان دادن به امور زندگی است، نه ریاست عامه مردان.<ref>اردکانی، الاجتهاد و التقليد، ص۷۴.</ref> همچنین گفته شده که با توجه به سیاق آیه و ذکر «انفاق»، قوامیت مذکور ناظر به ریاست مرد در چارچوب خانواده و در رابطه زوجیت است و نمی‌توان آن را به سایر عرصه‌های اجتماعی، ازجمله مرجعیت تعمیم داد که یک ولایت فکری است. طبق این نظر مرجعیت، صرفاً بیان حکم الهی است و التزام مقلد به فتوا، ناشی از تعبد در برابر خداوند است، نه سیطره شخص مرجع.<ref>ساسانی و میراحمدی، «تحلیل و ارزیابی ادله فقهای امامیه درباره مرجعیت زنان با تأکید بر دیدگاه‌های آیت‌الله خامنه‌ای»، ص۹۹-۱۰۰.</ref>


آیه دیگری که به آن استناد می‌شود، بخشی از آیه ۲۲۸ سوره بقره است: «وَ لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ». استدلال‌کنندگان معتقدند مردان به دلیل برخورداری از «قوت» و «استحکام روحی»، بر زنان درجه و فضیلتی دارند. این فضیلت، به معنای لزوم دوری زنان از دخالت در امور سیاسی و مدیریت عمومی و از جمله مرجعیت دینی تلقی شده است (معرفت، تعليق و تحقيق عن أمهات مسائل القضاء؛ ص۳۰۹).
* آیه ۲۲۸ سوره بقره


منتقدان در پاسخ بیان می‌کنند که این آیه نیز در سیاق احکام خانواده و طلاق آمده و بسیاری از مفسران و فقها، این «درجه» را به حقوق خاص مرد در خانواده مانند حق طلاق و رجوع تفسیر کرده‌اند، نه یک برتری ذاتی در همه امور اجتماعی (ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۱۴).
آیه دیگری که به آن استناد می‌شود، بخشی از [[آیه ۲۲۸ سوره بقره]] (و لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ) است. استدلال‌کنندگان معتقدند مردان به دلیل برخورداری از «قوت» و «استحکام روحی»، بر زنان درجه و فضیلتی دارند. این فضیلت، به معنای لزوم دوری زنان از دخالت در امور سیاسی و مدیریت عمومی و ازجمله مرجعیت دینی تلقی شده است.<ref>معرفت، تعليق و تحقيق عن أمهات مسائل القضاء؛ ص۳۰۹.</ref>
نیز گفته شده است «درجه» در این آیه به معنای «منزلت» در چارچوب خانواده است، نه برتری مطلق. این منزلت به مرد حق «قوامیت» بر زن را می‌دهد، که شامل حق استمتاع و اختیار طلاق است. در مقابل، زن نیز حقوقی مانند نفقه، مسکن، پوشاک و خوراک دارد. اما در خارج از خانواده، در شئون عمومی زندگی مانند سیاست، اقتصاد و آموزش، هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد و این آیه به این امور ارتباطی ندارد (فیاض کابلی، المسائل المستحدثة، ص۲۴۵).


۱-۱-۳. آیه ۳۳ سوره احزاب
منتقدان در پاسخ بیان می‌کنند که این آیه نیز در سیاق احکام خانواده و طلاق آمده و بسیاری از مفسران و فقها، واژه «درجه» را به حقوق خاص مرد در خانواده مانند [[حق طلاق]] و رجوع تفسیر کرده‌اند، نه یک برتری ذاتی در همه امور اجتماعی.<ref>ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۱۴.</ref> [[محمداسحاق فیاض]] نیز گفته است «درجه» در این آیه به معنای «منزلت» در چارچوب خانواده است، نه برتری مطلق. این منزلت به مرد حق «قوامیت» بر زن را می‌دهد، که شامل حق استمتاع و اختیار طلاق است. در مقابل، زن نیز حقوقی مانند نفقه، مسکن، پوشاک و خوراک دارد. اما در خارج از خانواده، در شئون عمومی زندگی مانند سیاست، اقتصاد و آموزش، هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد و این آیه به این امور ارتباطی ندارد.<ref>فیاض کابلی، المسائل المستحدثة، ص۲۴۵.</ref>


استدلال به آیه «وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى» (احزاب: ۳۳) برای اثبات شرط ذکوریت مرجع تقلید، بر این محور استوار است که وظیفه اصلی زن، «قرار گرفتن در خانه»، «حفظ حجاب» و «پرهیز از خودنمایی» است. این موارد، طبیعت و موقعیت زن را به گونه‌ای ترسیم می‌کند که او را از عهده‌داری مسئولیت‌هایی که نیازمند ارتباط گسترده با توده مردم و حضور در عرصه‌های اجتماعی است، باز می‌دارد. هرچند این محدودیت‌ها به معنای محرومیت از علم و کسب دانش نیست، اما نقش اصلی زن را در تربیت خانواده و جامعه‌سازی از درون خانه تعریف می‌کند. بنابراین، ماهیت و وظایف تعیین شده برای زن، او را از تصدی مقام مرجعیت که لازمه‌اش بروز و حضور در جامعه است، نامتناسب می‌سازد (سند، سند العروة الوثقى، كتاب الإجتهاد و التقليد، ج۲، ص۶۶-۶۷).
* آیه ۳۳ سوره احزاب


در نقد این استدلال آمده که مقصود آیه، خانه‌نشینی مطلق نیست، بلکه پرهیز از خودنمایی به شیوه جاهلیت است. ضمناً در دنیای امروز، بخش بزرگی از ارتباطات مرجع و مقلد می‌تواند بدون نیاز به حضور فیزیکی و از طریق ابزارهای نوین ارتباطی صورت گیرد (ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۱۴-۲۱۵).
استدلال به [[آیه ۳۳ سوره احزاب]] (وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى) برای اثبات شرط ذکوریت مرجع تقلید، بر این محور استوار است که وظیفه اصلی زن، «قرار گرفتن در خانه»، «حفظ حجاب» و «پرهیز از خودنمایی» است. این موارد، طبیعت و موقعیت زن را به گونه‌ای ترسیم می‌کند که او را از عهده‌داری مسئولیت‌هایی که نیازمند ارتباط گسترده با توده مردم و حضور در عرصه‌های اجتماعی است، باز می‌دارد. هرچند این محدودیت‌ها به‌معنای محرومیت از علم و کسب دانش نیست، اما نقش اصلی زن را در تربیت خانواده و جامعه‌سازی از درون خانه تعریف می‌کند. بنابراین، ماهیت و وظایف تعیین شده برای زن، او را از تصدی مقام مرجعیت که لازمه‌اش بروز و حضور در جامعه است، نامتناسب می‌سازد.<ref>سند، سند العروة الوثقى، كتاب الإجتهاد و التقليد، ج۲، ص۶۶-۶۷.</ref>


۱-۲. استدلال به روایات
در نقد این استدلال آمده که مقصود آیه، خانه‌نشینی مطلق نیست، بلکه پرهیز از خودنمایی به شیوه جاهلیت است. ضمناً در دنیای امروز، بخش بزرگی از ارتباطات مرجع و مقلد می‌تواند بدون نیاز به حضور فیزیکی و از طریق ابزارهای نوین ارتباطی صورت گیرد.<ref>ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۱۴-۲۱۵.</ref>


۱-۲-۱. صحیحه ابی‌خدیجه
=== روایات ===


در صحیحه ابی خدیجه، امام (ع) برای ارجاع امور قضایی، از تعبیر «رجل» استفاده کرده است: «انْظُرُوا إِلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ يَعْلَمُ شَيْئاً مِنْ قَضَائِنَا» (کلینی، الكافي، ج‌۷، ص۴۱۲). این روایت از جمله نصوصی محسوب شده است که ممکن است عدم صلاحیت زنان برای مرجعیت از آن برداشت شود؛ زیرا تعبیر «الی رجل منکم» بر اعتبار رجولیت دلالت می‌کند (سیفی مازندرانی، الإجتهاد و التقلید، ص۱۱۷-۱۱۸).
* صحیحه ابی‌خدیجه


آیت‌الله خویی در نقد استدلال به روایت ابی خدیجه، معتقد است که ذکر عنوان «رجل» در موضوع حکم رجوع (قاضی)، به دلیل تقابل با «اهل جور و حاکمانشان» است که از مراجعه به آنان منع شده است. از آنجا که در عرف، غالب قضات مرد بوده‌اند و قضاوت زنان در آن زمان متعارف نبوده وحتی یک مورد هم نقل نشد است، عنوان «مرد» در روایت از باب غلبه و شایع بودن و نه از باب تعبد و انحصار قضاوت به مردان، ذکر شده است. بنابراین، این روایت دلالتی بر اعتبار مرد بودن در باب قضاوت ندارد، چه رسد به افتا. علاوه بر این، دلیلی بر ملازمت میان قضاوت و افتا وجود ندارد که احکام یکی در دیگری نیز معتبر باشد (خویی، التنقيح في شرح العروة الوثقى؛ الاجتهاد و التقليد، ص۲۲۵).
در [[صحیحه ابی خدیجه]]، امام(ع) برای ارجاع امور قضایی، از تعبیر «رجل» استفاده کرده است: «انْظُرُوا إِلَى رَجُلٍ مِنْكُمْ يَعْلَمُ شَيْئاً مِنْ قَضَائِنَا».<ref>کلینی، الكافي، ج‌۷، ص۴۱۲.</ref> این روایت از جمله نصوصی محسوب شده است که ممکن است عدم صلاحیت زنان برای مرجعیت از آن برداشت شود؛ زیرا تعبیر «الی رجل منکم» بر اعتبار رجولیت دلالت می‌کند.<ref>سیفی مازندرانی، الإجتهاد و التقلید، ص۱۱۷-۱۱۸.</ref>


۱-۲-۲. روایات ذم سپردن امور به زنان
[[سید ابوالقاسم خویی]] در نقد استدلال به روایت ابی خدیجه، معتقد است که ذکر عنوان «رجل» در موضوع حکم رجوع (قاضی)، به دلیل تقابل با «اهل جور و حاکمانشان» است که از مراجعه به آنان منع شده است. از آنجا که در عرف، غالب قضات مرد بوده‌اند و قضاوت زنان در آن زمان متعارف نبوده وحتی یک مورد هم نقل نشد است، عنوان «مرد» در روایت از باب غلبه و شایع بودن و نه از باب تعبد و انحصار قضاوت به مردان، ذکر شده است. بنابراین، این روایت دلالتی بر اعتبار مرد بودن در باب قضاوت ندارد، چه رسد به افتا. علاوه بر این، دلیلی بر ملازمت میان قضاوت و افتا وجود ندارد که احکام یکی در دیگری نیز معتبر باشد.<ref>خویی، التنقيح في شرح العروة الوثقى؛ الاجتهاد و التقليد، ص۲۲۵.</ref>


برای اثبات مرد بودن مرجع تقلید، به روایاتی استناد شده که مضمون آن‌ها عدم موفقیت مردمی است که سرپرستی امورشان را به زنان می‌سپارند. به اعتقاد برخی فقیهان این روایات دلالت روشنی بر عدم صلاحیت زن برای تصدی امور عمومی و از جمله مرجعیت تقلید دارند (سند، سند العروة الوثقى، كتاب الإجتهاد و التقليد، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰). مثلاً از پیامبر (ص) نقل شده است: «لن‏ يفلح‏ قوم‏ أسندوا أمرهم إلى امرأة؛ هرگز ملتی که کارشان را زنی اداره کند، رستگار نخواهد شد» (راوندی، الخرائج و الجرائح، ج‏۱، ص۷۹) و از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است: « كُلُّ امْرِئٍ تُدَبِّرُهُ‏ امْرَأَةٌ فَهُوَ مَلْعُون؛ هر کسی که زنی امور او را تدبیر کند، ملعون است» (کلینی، الكافي، ج‏۵، ص۵۱۸).
* روایات ذم سپردن امور به زنان


در مقابل عده ای از فقیهان بر این باورند که این روایات «معتبر» و حتی «قابل تصدیق» نیستند. معنای این روایات این است که زن به دلیل زن بودن، قادر به اداره کشور و امور آن نیست و ولایت او بر امور، منجر به سقوط جامعه در تمام ابعاد حیاتی‌اش می‌شود. اما تجربه امروز ما این مطلب را نفی می‌کند و حضور موفقیت آمیز زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی و علمی مهر بطلان بر این ادعا زده است (فیاض کابلی، المسائل المستحدثة، ص۲۴۶).  
برای اثبات مرد بودن مرجع تقلید، به روایاتی استناد شده که مضمون آن‌ها عدم موفقیت مردمی است که سرپرستی امورشان را به زنان می‌سپارند. به اعتقاد برخی فقیهان این روایات دلالت روشنی بر عدم صلاحیت زن برای تصدی امور عمومی و ازجمله مرجعیت تقلید را دارند.<ref>سند، سند العروة الوثقى، كتاب الإجتهاد و التقليد، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref> مثلاً روایتی از پیامبر(ص) که می‌فرماید: «ملتی که کارشان را زنی اداره کند، رستگار نخواهند شد.»<ref>راوندی، الخرائج و الجرائح، ج‏۱، ص۷۹.</ref>


علاوه بر این گفته شده است این روایات با داستان حکومت ملکه سبا در قرآن که با درایت و عقلانیت توصیف شده، در تعارض است (ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۱۶).
در مقابل عده ای از فقیهان بر این باورند که این روایات «معتبر» و حتی «قابل تصدیق» نیستند. معنای این روایات این است که زن به دلیل زن بودن، قادر به اداره امور کشور نیست و ولایت او بر امور، منجر به سقوط جامعه در تمام ابعاد حیاتی‌اش می‌شود. اما تجربه امروز ما این مطلب را نفی می‌کند و حضور موفقیت آمیز زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی و علمی مهر بطلان بر این ادعا زده است.<ref>فیاض کابلی، المسائل المستحدثة، ص۲۴۶.</ref> علاوه بر این گفته شده است این روایات با داستان حکومت ملکه سبا در قرآن که با درایت و عقلانیت توصیف شده، در تعارض است.<ref>(ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۱۶.</ref>


۱-۳. استدلال به اجماع
=== اجماع ===
شهید ثانی یکی از دلایل شرط ذکوریت در مرجعیت را «اجماع» فقها دانسته است.<ref>عاملی، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج‌۱، ص۲۳۶.</ref> [[محمدحسین غروی اصفهانی|محقق اصفهانی]] نیز این حکم را از ناحیه تمامی فقیهان مورد تسالم دانسته است.<ref>اصفهانی، بحوث في الأصول، ج‌۳، ص۶۸‌.</ref>


همان‌طور که ذکر شد، شهید ثانی یکی از دلایل شرط ذکوریت را «اجماع» فقها دانسته است (عاملی، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، ج‌۱، ص۲۳۶). محقق اصفهانی نیز این حکم را از ناحیه تمامی فقیهان مورد تسالم دانسته است (اصفهانی، بحوث في الأصول، ج‌۳، ص۶۸‌).
این ادعای اجماع با نقدهایی مواجه شده است. اولاً، این مسئله در کلمات فقهای پیش از شهید ثانی مطرح نشده و سکوت آن‌ها می‌تواند نشانه عدم اتفاق نظر باشد<ref>سیفی مازندرانی، الإجتهاد و التقلید، ص۱۱۲.</ref> و اینکه در کلام قدما رجولیت قاضی مطرح شده است و هیچ تلازمی بین این دو (قضاوت و افتا) وجود ندارد.<ref>قائنی، «تقلید از مجتهد زن (۱)»، ص۳۹.</ref> ثانیاً، به احتمال زیاد، این اجماع مدرکی بوده و مستند به همان آیات و روایاتی است که به عنوان دلیل این شرط مطرح شده‌اند و دلیل مستقلی نیست.<ref>مؤمنی و ادبی فیروزجاه، «مرجعیت تقلید زنان در فقه اسلامی»، ص۱۴۰.</ref>


این ادعای اجماع با نقدهایی مواجه شده است. اولاً، این مسئله در کلمات فقهای پیش از شهید ثانی مطرح نشده و سکوت آن‌ها می‌تواند نشانه عدم اتفاق نظر باشد (سیفی مازندرانی، الإجتهاد و التقلید، ص۱۱۲). در نهایت در کلام قدما رجولیت قاضی مطرح شده است و هیچ تلازمی بین این دو (قضاوت و افتا) وجود ندارد (قائنی، «تقلید از مجتهد زن (۱)»، ص۳۹). ثانیاً، به احتمال زیاد، این اجماع مدرکی بوده و مستند به همان آیات و روایاتی است که به عنوان دلیل این شرط مطرح شده‌اند و دلیل مستقلی نیست (مؤمنی و ادبی فیروزجاه، «مرجعیت تقلید زنان در فقه اسلامی»، ص۱۴۰).
=== مذاق شارع ===
[[سید ابوالقاسم خویی|آیت‌الله خویی]]، پس از نقد ادله لفظی، به دلیل لُبّی و غیرلفظی [[مذاق شارع]] تمسک می‌کند. وی معتقد است از مجموعه تعالیم دین و شریعت چنین استنباط می‌شود که جایگاه اصلی زن، مدیریت امور داخلی خانه و حفظ حریم و حجاب است و تصدی منصب مرجعیت که مستلزم ریاست عامه و مراودات گسترده است، با این مذاق و روح کلی شریعت سازگار نیست.<ref>خویی، التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الاجتهاد و التقلید، ص۲۲۶.</ref>


۱-۴. استدلال به مذاق شارع
برخی پژوهشگران به صورت خاص این استدلال را مورد ارزیابی قرار داده‌اند. از منظر آنان مهم‌ترین نقد به این دیدگاه مربوط به تعریف «مذاق شریعت» است؛ این پرسش کلیدی مطرح است که آیا روح کلی شریعت، منع مطلق حضور اجتماعی زنان است یا تأکید آن صرفاً بر رعایت احکامی مانند [[حجاب]] و حفظ حریم است که با مسئولیت‌پذیری اجتماعی منافاتی ندارد. در کنار این، جمع‌بندی بین سیره‌های عقلایی و مذاق شریعت نیز نیازمند دقت است؛ اینکه آیا مذاق کشف‌شده، عمومیت این سیره‌ها را لغو می‌کند یا تنها نقش تأکیدی دارد. همچنین، توجه به لوازم استنباط و امکان تعمیم آن در مسائل مشابه برای اطمینان از صحت استدلال ضروری شمرده شده است.<ref>رفعت‌نژاد و مهدی‌فر، «مذاق شریعت و تصدی مناصب عمومی توسط زنان»، ص۳۵۲-۳۵۳.</ref>


آیت‌الله خویی، پس از نقد ادله لفظی، به دلیل لُبّی و غیرلفظی «مذاق شارع» تمسک می‌کند. وی معتقد است از مجموعه تعالیم دین و شریعت چنین استنباط می‌شود که جایگاه اصلی زن، مدیریت امور داخلی خانه و حفظ حریم و حجاب است و تصدی منصب مرجعیت که مستلزم ریاست عامه و مراودات گسترده است، با این مذاق و روح کلی شریعت سازگار نیست (خویی، التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الاجتهاد و التقلید، ص۲۲۶).
== ادله جواز مرجعیت زنان ==
برخی پژوهشگران به صورت خاص این استدلال را مورد ارزیابی قرار داده‌اند. از منظر آنان مهم‌ترین نقد به این دیدگاه مربوط به تعریف «مذاق شریعت» است؛ این پرسش کلیدی مطرح است که آیا روح کلی شریعت، منع مطلق حضور اجتماعی زنان است یا تأکید آن صرفاً بر رعایت احکامی مانند حجاب و حفظ حریم است که با مسئولیت‌پذیری اجتماعی منافاتی ندارد. در کنار این، جمع‌بندی بین سیره‌های عقلایی و مذاق شریعت نیز نیازمند دقت است؛ اینکه آیا مذاق کشف‌شده، عمومیت این سیره‌ها را لغو می‌کند یا تنها نقش تأکیدی دارد. همچنین، توجه به لوازم استنباط و امکان تعمیم آن در مسائل مشابه برای اطمینان از صحت استدلال ضروری شمرده شده است (رفعت‌نژاد و مهدی‌فر، «مذاق شریعت و تصدی مناصب عمومی توسط زنان»، ص۳۵۲-۳۵۳).
در مقابل دیدگاه مشهور، گروهی از فقهای معاصر بر پایه انتقاد از ادله قول مشهور، معتقدند هیچ دلیل معتبری بر شرط ذکوریت برای مرجعیت وجود ندارد. ادله اثباتی این گروه عمدتاً بر اطلاق آیاتی از قرآن، برخی روایات، [[سیره معصومان]] و نیز [[بنای عقلا]] استوار است. البته مخالفان مرجعیت زنان معتقدند تمامی ادله مورد ادعای این گروه با ادله دیدگاه مشهور، تقیید خورده است.


۲. دیدگاه غیرمشهور: جواز مرجعیت زنان
=== اطلاق آیات ===


در مقابل دیدگاه مشهور، گروهی از فقهای معاصر بر پایه انتقاد از ادله قول مشهور، معتقدند هیچ دلیل معتبری بر شرط بودن ذکوریت برای مرجعیت وجود ندارد. ادله اثباتی این گروه عمدتاً بر اطلاق آیاتی از قرآن، برخی روایات، سیره معصومان و نیز بنای عقلا استوار است. پیداست که در نظر مخالفین تمامی این اطلاقات قرآنی و روایی و عقلایی با ادله‌ای که در بخش دیدگاه مشهور گذشت تقیید خورده است.
* آیه ۴۳ سوره نحل: به اعتقاد برخی پژوهشگران [[آیه ۴۳ سوره نحل]] (فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ)، یک اصل عقلایی کلی یعنی رجوع جاهل به عالم را که مبنای اصل تقلید است بیان می‌کند. عبارت «اهل الذکر» هیچ قیدی از نظر جنسیت ندارد و شامل هر عالمی، اعم از زن و مرد می‌شود.<ref>ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref>


۲-۱. استدلال به اطلاق آیات
* آیه ۱۲۲ سوره توبه: خداوند در [[آیه ۱۲۲ سوره توبه]] به گروهی از مؤمنان دستور می‌دهد که برای کسب دانش عمیق در دین (تفقه) کوچ کنند. واژه «طائفة» (گروه) نیز اطلاق دارد و هم شامل مردان و هم زنان می‌شود و وظیفه تفقه و انذار را به جنسیت خاصی محدود نکرده است.<ref>ساسانی و میراحمدی، «تحلیل و ارزیابی ادله فقهای امامیه درباره مرجعیت زنان با تأکید بر دیدگاه‌های آیت الله خامنه‌ای»، ص۱۰۹.</ref>


۲-۱-۱. آیه ۴۳ سوره نحل
* آیه ۱۸ سوره زمر: [[محمد صادقی تهرانی]] ماهیت تقلید را «تبعیت از بهترین قول» شمرده و با تکیه بر [[آیه ۱۸ سوره زمر]] که بر تبعیت از بهترین قول تأکید می‌کند، بر این باور است که تنها شرط مرجع تقلید، اعلم و اتقی بودن است، تا قول او به واقع نزدیک‌تر باشد. بر این اساس نه تنها مرد بودن شرط نیست بلکه زنده بودن، بالغ بودن و سایر شرایط ذکر شده برای مرجع تقلید نیز شرط نیست.<ref>صادقی تهرانی، توضیح المسائل نوین، ص۲۶.</ref>


به اعتقاد برخی پژوهشگران آیه «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»، یک اصل عقلایی کلی یعنی رجوع جاهل به عالم را که مبنای اصل تقلید است بیان می‌کند. عبارت «اهل الذکر» هیچ قیدی از نظر جنسیت ندارد و شامل هر عالم و متخصصی، اعم از زن و مرد می‌شود (ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۱۹-۲۲۰).
=== اطلاق روایات ===


۲-۱-۲. آیه ۱۲۲ سوره توبه
* عده‌ای از فقها به اطلاق [[روایت حوادث واقعه]]<ref>صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج‏۲، ص۴۸۴.</ref> از امام مهدی(ع) استناد کرده‌اند. بر این اساس گفته شده عبارت «رواة حدیثنا» (راویان حدیث ما) که به فقهای جامع‌الشرایط تفسیر شده، عام است و شامل زنان فقیه و راوی حدیث نیز می‌شود.<ref>ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۲۳.</ref>


خداوند به گروهی از مؤمنان دستور می‌دهد که برای کسب دانش عمیق در دین (تفقه) کوچ کنند: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ» (توبه: ۱۲۲). واژه «طائفة» (گروه) نیز اطلاق دارد و هم شامل مردان و هم زنان می‌شود و وظیفه تفقه و انذار را به جنسیت خاصی محدود نکرده است (ساسانی و میراحمدی، «تحلیل و ارزیابی ادله فقهای امامیه درباره مرجعیت زنان با تأکید بر دیدگاه‌های آیت الله خامنه‌ای»، ص۱۰۹).
* برخی به اطلاق روایت امام عسکری(ع) درباره صفات مرجع تقلید<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج‌۲، ص۴۵۸.</ref> تمسک کرده‌اند. در این روایت، هیچ‌کدام از ملاک‌ها، صفات علمی و اخلاقی که برای مرجعیت برشمرده شده است، به جنسیت وابسته نیست.<ref>جناتی، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، ص۳۶۹.</ref>


۲-۱-۳. آیه ۱۸ سوره زمر
=== سیره معصومین (ع) ===
[[یوسف صانعی]] از فقهای معاصر نه تنها اجتهاد را به دلیل فضیلت دانش به صورت مطلق برای زنان و مردان روا شمرده‌ است؛ بلکه قضاوت و مرجعیت آنان را نیز جایز دانسته و در این باره به سیره حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) استناد کرده است.<ref>صانعی، مجمع المسائل، ج۲، ص۲۲.</ref> [[محمدابراهیم جناتی شاهرودی|محمدابراهیم جناتی]] نیز برای اثبات جواز مرجعیت زنان به سیره عملی معصومین استدلال کرده است.<ref>جناتی، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، ص۳۶۹.</ref> وی در این باره دو شاهد آورده است: اولاً گزارش شده که امام صادق(ع) زنان را برای فراگیری احکام حج به همسرشان، حمیده مصفاه، ارجاع می‌دادند.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۵، ص۴۱۰.</ref> ثانیاً برای اثبات این سیره عملی به سوال و پاسخی از امام نیز استدلال شده است. راوی در مورد امکان نیابت زن از مرد در حج تمتع سوال می‌کند و امام(ع) بعد از تجویز این نیابت به شرط اسلام و فقاهت زن (مُسْلِمَةً فَقِيهَة)، می‌فرماید: «فَرُبَّ امْرَأَةٍ أَفْقَهُ‏ مِنْ‏ رَجُل‏»<ref>کلینی، الكافي، ج‏۴، ص۳۰۶.</ref> و در نقل دیگری می‌فرماید: «رُبَّ امْرَأَةٍ خَيْرٌ مِنْ‏ رَجُل‏».<ref>طوسی، تهذيب الأحكام، ج‏۵، ص۴۱۳.</ref>


صادقی تهرانی ماهیت تقلید را «تبعیت از بهترین قول» شمرده و با تکیه بر آیه «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر: ۱۸)، بر این باور است که تنها شرط مرجع تقلید اعلم و اتقی بودن است، تا قول او به واقع نزدیک‌تر باشد. بر این اساس نه تنها مرد بودن شرط نیست بلکه زنده بودن، بالغ بودن و سایر شرایط ذکر شده برای مرجع تقلید نیز شرط نیست (صادقی تهرانی، توضیح المسائل نوین، ص۲۶).
=== سیره عقلا ===
مهم‌ترین و اساسی‌ترین دلیل بر جواز تقلید از زنان، سیره مستمر و [[بنای عقلا]] در تمام جوامع دانسته شده است.<ref>حائری یزدی، شرح العروة الوثقى، ج‌۱، ص۴۴.</ref> بر این اساس گفته شده که عقلا در همه امور تخصصی، فرد غیرمتخصص را به رجوع به متخصص ملزم می‌دانند و در این رجوع، جنسیت متخصص (مانند پزشک، مهندس و...) هیچ مدخلیتی ندارد. ملاک اصلی، صرفاً تخصص و اعلمیت است و از آنجا که شارع مقدس این بنای عقلایی را رد نکرده و با سکوت خود امضا نموده است، در امر دین نیز همین قاعده جاری است؛ بنابراین اگر زنی در فقه به درجه اعلمیت برسد، رجوع به او مطابق با همین سیره عقلایی خواهد بود.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۲۹، ص۴۲۲.</ref>


۲-۲. استدلال به اطلاق روایات
برخی فقهای معاصر با تفصیل مرجعیت برای مقلدین مرد و مقلدین زن، دومی را برای زنان مسلم شمرده‌اند. بر اساس این نظریه، حتی اگر ادله مخالفان را بپذیریم و مرجعیت زن برای مردان را به دلیل مسائلی چون قوامیت یا مذاق شارع نپذیریم، هیچ دلیلی بر منع مرجعیت یک زن برای زنان دیگر وجود ندارد. ازجمله [[عبدالله جوادی آملی|آیت‌الله جوادی آملی]] جواز تقلید زنان از زن مجتهد اعلم را بعید ندانسته‌ است.<ref>جوادی آملی، توضیح المسائل، ص۲۲.</ref> همچنین [[سید علی خامنه‌ای|آیت‌الله خامنه‌ای]] نیز در این خصوص می‌گوید: «امروز خوشبختانه زن‌هایی که مجتهدند کم نیستند. بنده حتی معتقدم بسیاری از مسائل زنانه که موضوعش زنان هستند و مردها درست موضوع را تشخیص نمی‌دهند، خانمها باید از مجتهد زن تقلید کنند» <ref>خامنه‌ای، [https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=58633 «بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب»]، مندرج در سایت خامنه‌ای دات آی ار.</ref>
 
از امام مهدی (عج) نقل شده است: «أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم‏» (ابن بابویه، كمال الدين و تمام النعمة، ج‏۲، ص۴۸۴). عبارت «رواة حدیثنا» (راویان حدیث ما) که به فقهای جامع‌الشرایط تفسیر شده، عام است و شامل زنان فقیه و راوی حدیث نیز می‌شود (ایزدی‌فرد و کاویار، «واکاوی ادله ناظر بر مرجعیت زنان در فقه امامیه»، ص۲۲۳).
 
روایت امام عسکری (ع): در روایت مشهوری که صفات مرجع تقلید را برمی‌شمارد، آمده است: «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ» (طبرسی، الاحتجاج، ج‌۲، ص۴۵۸). در این روایت، تمام ملاک‌ها، صفات علمی و اخلاقی است که هیچ یک به جنسیت وابسته نیست. فقیه بودن در این روایت کافی است بدون اینکه به زن یا مرد بودن مقید شده باشد (جناتی، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، ص۳۶۹).
 
۲-۳. استدلال به سیره معصومین (ع)
 
برخی از فقهای معاصر نه تنها اجتهاد را به دلیل فضیلت دانش به صورت مطلق برای زنان و مردان روا شمرده است بلکه قضاوت و مرجعیت آنان را نیز جایز دانسته و در این خصوص به سیره حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) استناد کرده است (صانعی، مجمع المسائل، ج۲، ص۲۲).
 
جناتی برای اثبات جواز مرجعیت زنان به سیره عملی معصومین نیز استدلال کرده است. وی در این خصوص دو شاهد آورده است (جناتی، ادوار فقه و کیفیت بیان آن، ص۳۶۹): اولاً گزارش شده که امام صادق (ع) زنان را برای فراگیری احکام حج به همسرشان، حمیده مصفاه، ارجاع می‌دادند (طوسی، تهذیب الاحکام، ج۵، ص۴۱۰). ثانیاً برای اثبات این سیره عملی به سوال و پاسخی از امام نیز استدلال شده است. راوی در مورد امکان نیابت زن از مرد در حج تمتع سوال می کند و امام (ع) بعد از تجویز این نیابت به شرط اسلام و فقاهت زن (مُسْلِمَةً فَقِيهَة)، می‌فرماید: «فَرُبَّ امْرَأَةٍ أَفْقَهُ‏ مِنْ‏ رَجُل‏» (کلینی، الكافي، ج‏۴، ص۳۰۶) و در نقل دیگری می‌فرماید: «رُبَّ امْرَأَةٍ خَيْرٌ مِنْ‏ رَجُل‏» (طوسی، تهذيب الأحكام، ج‏۵، ص۴۱۳).
 
۲-۴. استدلال به سیره عقلا
 
مهم‌ترین و اساسی‌ترین دلیل بر جواز تقلید، سیره مستمر و بنای عقلا در تمام جوامع است (حائری یزدی، شرح العروة الوثقى، ج‌۱، ص۴۴).  عقلا در همه امور تخصصی، فرد غیرمتخصص را به رجوع به متخصص ملزم می‌دانند و در این رجوع، جنسیت متخصص (مانند پزشک، مهندس و...) هیچ مدخلیتی ندارد. ملاک اصلی، صرفاً تخصص و اعلمیت است. از آنجا که شارع مقدس این بنای عقلایی را رد نکرده و با سکوت خود امضا نموده است، در امر دین نیز همین قاعده جاری است. بنابراین، اگر زنی در فقه به درجه اعلمیت برسد، رجوع به او مطابق با همین سیره عقلایی خواهد بود (مطهری، مجموعه آثار، ج۲۹، ص۴۲۲).
 
در نهایت لازم است به این نکته اشاره شود که برخی فقهای معاصر با تفصیل مرجعیت برای مقلدین مرد و مقلدین زن، دومی را برای زنان مسلم شمرده‌اند. بر اساس این نظریه، حتی اگر ادله مخالفان را بپذیریم و مرجعیت زن برای مردان را به دلیل مسائلی چون قوامیت یا مذاق شارع نپذیریم، هیچ دلیلی بر منع مرجعیت یک زن برای زنان دیگر وجود ندارد. بر این اساس است که جوادی آملی جواز تقلید زنان از زن مجتهد اعلم را بعید ندانسته‌ است (جوادی آملی، توضیح المسائل، ص۲۲). آیت الله خامنه‌ای نیز در این خصوص می‌گوید: «امروز خوشبختانه زنهایی که مجتهدند به اجتهاد فقهی رسیدند کم نیستند. بنده حتی معتقدم بسیاری از مسائل زنانه که موضوعش زنان هستند و مردها درست موضوع را تشخیص نمی‌دهند، خانمها باید از مجتهد زن تقلید کنند» <ref>خامنه‌ای، [https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=58633 «بیانات در دیدار اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب»]، مندرج در سایت خامنه‌ای دات آی ار.</ref>
 
جمع‌بندی
 
مقاله حاضر به بررسی ادله فقهی مربوط به شرط ذکوریت برای مرجعیت تقلید پرداخت و دو دیدگاه اصلی در این موضوع را تبیین کرد. از یک سو، دیدگاه مشهور فقهای امامیه با استناد به آیات قرآن (مانند آیات قوامیت و درجه)، روایات خاص (از جمله صحیحه ابی‌خدیجه)، ادعای اجماع و استنباط مذاق شارع، مرد بودن را شرط لازم برای مرجعیت می‌داند. از سوی دیگر، دیدگاه غیرمشهور با نقد این ادله و تمسک به اطلاق ادله رجوع به اهل خبره، سیره عقلائی و روایاتی که خطاب به «رواة حدیثنا» یا «فقهاء» شده است، این شرط را ضروری نمی‌شمرد.
 
بررسی استدلال‌های هر دو دیدگاه نشان می‌دهد که هر کدام از مبانی استنباطی خاصی پیروی می‌کنند. دیدگاه مشهور عمدتاً بر ادله خاص و فهم از نصوص تأکید دارد، در حالی که دیدگاه غیرمشهور بر عموم و اطلاق ادله‌ای دیگر و نیز تفسیری گسترده از سیره عقلا تکیه می‌زند. نقدهای وارد شده از سوی هر دو دیدگاه نیز عمدتاً حول محورهای دلالت نصوص، صدور روایات و فهم از سیره معصومین می‌چرخد.


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
==فهرست منابع==
==فهرست منابع==
{{منابع}}
* ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، تهران: اسلاميه، ۱۳۹۵.
* ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، تهران: اسلاميه، ۱۳۹۵.
* اردكانى، مرتضى بن محمد، الاجتهاد و التقليد، قم: مؤلف، ۱۴۰۲.
* اردكانى، مرتضى بن محمد، الاجتهاد و التقليد، قم: مؤلف، ۱۴۰۲.
خط ۱۴۴: خط ۱۲۸:
* نجفى (صاحب الجواهر)، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، بیروت: دار إحياء التراث العربي، ۱۴۰۴.
* نجفى (صاحب الجواهر)، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، بیروت: دار إحياء التراث العربي، ۱۴۰۴.
* يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ۱۴۱۹.
* يزدى، سيد محمد كاظم، العروة الوثقى، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ۱۴۱۹.
 
{{پایان}}
[[رده:پیش‌نویس مقاله‌ها]]
[[رده:پیش‌نویس مقاله‌ها]]