کاربر:Salehi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
فلسفه، دانشی برهانی دربردارنده بحث از حقایق و احوال وجود اشیا.
'''فلسفه'''، دانشی برهانی دربردارنده بحث از حقایق و احوال وجود اشیا.


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
خط ۹: خط ۹:
همواره انسان در طول تاریخ به دنبال شناخت هستی و آغاز و انجام جهان بوده و دانشمندان بسیاری برای آگاهی‌یافتن از چگونگی پیدایش و تحول موجودات، در تلاش بوده، نظریات مختلفی ابراز کرده‌اند <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۳۴۲ ـ ۳۴۴.</ref> بعضی بر این اعتقادند که سرچشمه حکمت از ناحیه انبیای الهی است <ref>قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق،  ۱۵ ـ ۱۶؛ ← مقاله حکما.</ref>  کهن‌ترین مجموعه‌های مکتوب برجای‌مانده که جنبه فلسفی داشته است، مربوط به حکمای یونان است که شش قرن پیش از میلاد می‌زیسته‌اند <ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا،  ۱/۵.</ref> سقراط، نخستین فردی است که خود را دوستدار دانش معرفی کرد. وی در برابر سوفسطائیان قیام کرد و به نقد افکار و آرای ایشان پرداخت. پس از او، افلاطون و ارسطو به تحکیم مبانی فلسفه همت گماشتند <ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا،  ۱/۱۸.</ref>
همواره انسان در طول تاریخ به دنبال شناخت هستی و آغاز و انجام جهان بوده و دانشمندان بسیاری برای آگاهی‌یافتن از چگونگی پیدایش و تحول موجودات، در تلاش بوده، نظریات مختلفی ابراز کرده‌اند <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۳۴۲ ـ ۳۴۴.</ref> بعضی بر این اعتقادند که سرچشمه حکمت از ناحیه انبیای الهی است <ref>قطب‌الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق،  ۱۵ ـ ۱۶؛ ← مقاله حکما.</ref>  کهن‌ترین مجموعه‌های مکتوب برجای‌مانده که جنبه فلسفی داشته است، مربوط به حکمای یونان است که شش قرن پیش از میلاد می‌زیسته‌اند <ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا،  ۱/۵.</ref> سقراط، نخستین فردی است که خود را دوستدار دانش معرفی کرد. وی در برابر سوفسطائیان قیام کرد و به نقد افکار و آرای ایشان پرداخت. پس از او، افلاطون و ارسطو به تحکیم مبانی فلسفه همت گماشتند <ref>فروغی، سیر حکمت در اروپا،  ۱/۱۸.</ref>


با ظهور [[اسلام]]، [[مسلمانان]] در سایه توصیه‌های [[پیامبر اکرم(ص)]] به فراگیری انواع علوم پرداختند <ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین،  ۱/۵ ـ ۱۳.</ref> ورود فلسفه یونان به [[کشورهای اسلامی]]، با نهضت ترجمه در اواسط قرن دوم هجری آغاز شد <ref>فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی، ۱/۱۵۰ ـ ۱۵۲.</ref> [[اسحاق کندی]] (۱۸۵ ـ ۲۵۶ق) نخستین فیلسوفی است که فلسفه‌اش، ترکیبی از [[فلسفه ارسطویی]]، [[نوافلاطونی]] و آموزه‌های اسلامی است. وی نوعی رابطه میان فلسفه و دین برقرار کرد. بعدها کسانی چون [[ابن‌راوندی]]، [[ابومحشر بلخی]]، [[احمد‌بن‌طبیب سرخسی]]، [[یوحنا‌بن‌حیلان]] و [[محمدبن‌زکریای رازی]] نیز در این زمینه تلاش کردند؛ <ref>کرد فیروزجایی، نخستین ایام، ۱/۱۶۰.</ref> اما شکل‌گیری فلسفه اسلامی به معنای واقعی آن به ‌دست [[ابونصر فارابی]] (۲۵۸ق) صورت گرفت؛ زیرا وی دغدغه ویژه‌ای در سازگاری فلسفه با دین داشت. فارابی با تلاش پیگیر خود فلسفه‌ای منسجم و منظم عرضه کرد و راه را برای [[ابن‌سینا]] هموار ساخت <ref>یوسفیان، شکل‌گیری فلسفه اسلامی،  ۱/۲۰۱؛ اکبریان، حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر،  ۳۰۱.</ref>
با ظهور [[اسلام]]، [[مسلمانان]] در سایه توصیه‌های [[پیامبر اکرم(ص)]] به فراگیری انواع علوم پرداختند <ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین،  ۱/۵ ـ ۱۳.</ref> ورود فلسفه یونان به [[کشورهای اسلامی]]، با نهضت ترجمه در اواسط قرن دوم هجری آغاز شد <ref>فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی، ۱/۱۵۰ ـ ۱۵۲.</ref> اسحاق کندی (۱۸۵ ـ ۲۵۶ق) نخستین فیلسوفی است که فلسفه‌اش، ترکیبی از فلسفه ارسطویی، نوافلاطونی و آموزه‌های اسلامی است. وی نوعی رابطه میان فلسفه و دین برقرار کرد. بعدها کسانی چون ابن‌راوندی، ابومحشر بلخی، احمد‌بن‌طبیب سرخسی، یوحنا‌بن‌حیلان و محمدبن‌زکریای رازی نیز در این زمینه تلاش کردند؛ <ref>کرد فیروزجایی، نخستین ایام، ۱/۱۶۰.</ref> اما شکل‌گیری فلسفه اسلامی به معنای واقعی آن به ‌دست [[ابونصر فارابی]] (۲۵۸ق) صورت گرفت؛ زیرا وی دغدغه ویژه‌ای در سازگاری فلسفه با دین داشت. فارابی با تلاش پیگیر خود فلسفه‌ای منسجم و منظم عرضه کرد و راه را برای [[ابن‌سینا]] هموار ساخت <ref>یوسفیان، شکل‌گیری فلسفه اسلامی،  ۱/۲۰۱؛ اکبریان، حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر،  ۳۰۱.</ref>


بعدها ابن‌سینا با تأکید بر روش مشائی به گسترش فلسفه اسلامی پرداخت. وی از بزرگ‌ترین فیلسوفان مسلمان است که در تاریخ فلسفه اسلامی جایگاه ویژه و منحصر به فردی دارد؛ زیرا علاوه بر تبویب و تنظیم فروع پراکنده فلسفه در قالبی هماهنگ، موضوعات و مسائل پرشماری بدان افزود و در بسط و گسترش نظام فلسفی نقشی برجسته ایفا کرد. حکمت سینوی منحصر در فلسفه مشاء نبود، بلکه ابن‌سینا با طرح حکمت مشرقیه راه تأسیس حکمت اشراقی را برای دیگران هموار ساخت <ref>کرد فیروزجایی، نخستین ایام، ۱/۳۸۴.</ref> هرچند تلاش ابن‌سینا در جهت حل و فصل فلسفی خطوط کلان متون دینی، تا حدودی نگرش منفی به فلاسفه را از میان برد، <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۸۰.</ref> اما در اواسط قرن پنجم، مخالفت با فلسفه مشاء فراگیر شد. [[محمد غزالی]] با نگارش کتاب تهافت الفلاسفه، فیلسوفان را به بی‌دینی متهم و در برخی مسائل، تکفیر کرد. [[محمد شهرستانی]] با کتاب مصارعة الفلاسفه، به زورآزمایی با اندیشه‌های بوعلی سینا در الشفاء، النجاة، الاشارات و التنبیهات و التعلیقات پرداخت و تلاش کرد اندیشه و مبانی ابن‌سینا را تضعیف کند؛ چنان‌که فخر رازی با کتاب‌هایی چون شرح الاشارات، المباحث المشرقیه، المحصل و المطالب العالیه به ردّ مبنای مشاء پرداخت <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۸۰.</ref>
بعدها ابن‌سینا با تأکید بر روش مشائی به گسترش فلسفه اسلامی پرداخت. وی از بزرگ‌ترین فیلسوفان مسلمان است که در تاریخ فلسفه اسلامی جایگاه ویژه و منحصر به فردی دارد؛ زیرا علاوه بر تبویب و تنظیم فروع پراکنده فلسفه در قالبی هماهنگ، موضوعات و مسائل پرشماری بدان افزود و در بسط و گسترش نظام فلسفی نقشی برجسته ایفا کرد. حکمت سینوی منحصر در [[فلسفه مشاء]] نبود، بلکه ابن‌سینا با طرح حکمت مشرقیه راه تأسیس [[حکمت اشراقی]] را برای دیگران هموار ساخت <ref>کرد فیروزجایی، نخستین ایام، ۱/۳۸۴.</ref> هرچند تلاش ابن‌سینا در جهت حل و فصل فلسفی خطوط کلان متون دینی، تا حدودی نگرش منفی به فلاسفه را از میان برد، <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۸۰.</ref> اما در اواسط قرن پنجم، مخالفت با فلسفه مشاء فراگیر شد. [[محمد غزالی]] با نگارش کتاب تهافت الفلاسفه، فیلسوفان را به بی‌دینی متهم و در برخی مسائل، تکفیر کرد. [[محمد شهرستانی]] با کتاب مصارعة الفلاسفه، به زورآزمایی با اندیشه‌های بوعلی سینا در الشفاء، النجاة، الاشارات و التنبیهات و التعلیقات پرداخت و تلاش کرد اندیشه و مبانی ابن‌سینا را تضعیف کند؛ چنان‌که [[فخر رازی]] با کتاب‌هایی چون شرح الاشارات، المباحث المشرقیه، المحصل و المطالب العالیه به ردّ مبنای مشاء پرداخت <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۸۰.</ref>


از سوی دیگر، [[شهاب‌الدین سهروردی]] معروف به شیخ اشراق (۵۴۹ ـ ۵۷۹ق) با عرضه فلسفه اختصاصی خود، در مقابل فلسفه مشاء، در برابر مخالفانی که در سایه نقد مشاء، اصل فلسفه را به چالش می‌کشیدند، ایستاد <ref>یزدان‌پناه، حکمت اشراقی، ۳/۱۲.</ref> وی بر حیات عقلانی حکمای پس از خود تأثیر بسزایی داشت؛ <ref>یزدان‌پناه، حکمت اشراقی، ۳/۱.</ref> به ‌گونه‌ای که حکمایی چون [[شمس‌الدین محمد شهرزوری]] در قرن هفتم به فلسفه اشراق متمایل شدند و به ترویج این فلسفه پرداختند <ref>یزدان‌پناه، حکمت اشراقی، ۳/۱ ـ ۲؛ ← مقاله سهروردی، شهاب‌الدین.</ref> بعدها [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]] (۵۹۷ق) به برخی آموزه‌های فلسفه اشراق گرایش نشان داد. وی با شرح کتاب‌های فلسفی و نگارش کتاب تجرید الاعتقاد عملاً نشان داد فلسفه، علمی مفید و معتبر است و از آن در [[علم کلام]] و در تثبیت آموزه‌های دینی می‌توان بهره‌های فراوانی برد <ref>یزدان‌پناه، خواجه‌نصیر و سطوح سه‌گانه، ۱۱.</ref> وی در کتاب تجرید الاعتقاد شیوه نوینی برای علم کلام بنیان نهاد و [[کلام فلسفی]] را به معنای دقیق آن تأسیس کرد <ref>یزدان‌پناه، خواجه‌نصیر و سطوح سه‌گانه، ۱۱؛ ← مقاله طوسی، خواجه‌نصیرالدین.</ref>
از سوی دیگر، [[شهاب‌الدین سهروردی]] معروف به شیخ اشراق (۵۴۹ ـ ۵۷۹ق) با عرضه فلسفه اختصاصی خود، در مقابل فلسفه مشاء، در برابر مخالفانی که در سایه نقد مشاء، اصل فلسفه را به چالش می‌کشیدند، ایستاد <ref>یزدان‌پناه، حکمت اشراقی، ۳/۱۲.</ref> وی بر حیات عقلانی حکمای پس از خود تأثیر بسزایی داشت؛ <ref>یزدان‌پناه، حکمت اشراقی، ۳/۱.</ref> به ‌گونه‌ای که حکمایی چون [[شمس‌الدین محمد شهرزوری]] در قرن هفتم به فلسفه اشراق متمایل شدند و به ترویج این فلسفه پرداختند <ref>یزدان‌پناه، حکمت اشراقی، ۳/۱ ـ ۲؛ ← مقاله سهروردی، شهاب‌الدین.</ref> بعدها [[خواجه‌نصیرالدین طوسی]] (۵۹۷ق) به برخی آموزه‌های فلسفه اشراق گرایش نشان داد. وی با شرح کتاب‌های فلسفی و نگارش کتاب تجرید الاعتقاد عملاً نشان داد فلسفه، علمی مفید و معتبر است و از آن در [[علم کلام]] و در تثبیت آموزه‌های دینی می‌توان بهره‌های فراوانی برد <ref>یزدان‌پناه، خواجه‌نصیر و سطوح سه‌گانه، ۱۱.</ref> وی در کتاب تجرید الاعتقاد شیوه نوینی برای علم کلام بنیان نهاد و [[کلام فلسفی]] را به معنای دقیق آن تأسیس کرد <ref>یزدان‌پناه، خواجه‌نصیر و سطوح سه‌گانه، ۱۱؛ ← مقاله طوسی، خواجه‌نصیرالدین.</ref>


در امتداد حرکت فکری که از خواجه‌نصیر آغاز شده بود، مکتب فلسفی ویژه‌ای در شیراز پدید آمد که به «مکتب فلسفی شیراز» شهرت یافت. این مکتب با کوشش فلاسفه‌ای نظیر [[سیدشریف جرجانی]]، [[جلال‌الدین دوانی]] و [[دشتکی شیرازی]] گسترش یافت <ref>عارفی، مکتب فلسفه شیراز و اصفهان،  ۳/۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref> ویژگی این مکتب فلسفی، بحث، مناظره و جدل بود که اوج آن مناظره دو شخصیت مهم این مکتب، جلال‌الدین دوانی و سیدصدرالدین دشتکی بود <ref>عارفی، مکتب فلسفه شیراز و اصفهان، ۳/۱۲۱.</ref> در ادامه مکتب شیراز، مکتب فلسفی اصفهان ظهور کرد که بر خلاف مکتب شیراز، خصلت جدلی نداشت، بلکه دارای صبغه تحقیقی و پژوهشی بود. <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۵۰۹.</ref> حوزه فلسفی اصفهان، مشارب فلسفی قدما را در بطن خود، حفظ و بازسازی کرد. [[میرداماد]] در آثار خویش پایه‌های یک فلسفه محکم را بر مبنای [[عقل‌گرایی]] پی‌ریزی کرد و از این طریق، دریچه جدیدی برای فهم معارف شیعی گشود. این مشخصه‌های فکری و فلسفی به ملاصدرا منتقل شد <ref>امام‌جمعه، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن‌سینا تا ملاصدرا،  ۲۱۴ ـ ۲۱۵.</ref> [[ملاصدرا]] شکل جدیدی از حکمت مبتنی بر برهان، [[عرفان]] و [[قرآن]] ایجاد کرد <ref>اکبریان، حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر،  ۳۳۰.</ref> او بر اساس [[برهان یقینی]] به همراه کشف و شهود و با استفاده از مشرب عرفانی، [[حکمت متعالیه]] را بنیان نهاد <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۵/۱۵۲ ـ ۱۵۴؛ نصر و اولیور، تاریخ فلسفه اسلامی،  ۳/۱۹۱ ـ ۱۹۶.</ref> نتیجه کوشش ملاصدرا توفیق کامل میان قواعد عقلی، مبانی کشفی و حقایق موجود در کتاب و [[سنت الهی]] بود. این تلفیق و ترکیب چنان اهمیت داشت که ملاصدرا در بیشتر کتاب‌های خود، به این معنا اشاره کرده است <ref>امام‌خمینی، الحکمة المتعالیه، ۱/۵ ـ ۹؛ امام‌خمینی، المبدأ و المعاد، ۵ ـ ۱۰؛ امام‌خمینی، العرشیه، ۲۱۸ ـ ۲۱۹؛ امام‌خمینی، المشاعر، ۲ ـ ۴؛ امام‌خمینی، عبودیت، حکمت متعالیه، امام‌خمینی، ۳/۲۷۰ ـ ۲۷۱.</ref> در نظر ملاصدرا عرفان، فلسفه و دین عناصر یک مجموعه هماهنگ‌اند. در [[فلسفه صدرایی]]، برهان عقلی یا فلسفه در آنچه در فلسفه یونان آمده است، محدود نمی‌شود، بلکه با قرآن و حدیث معتبر پیوند تنگاتنگ دارد <ref>اکبریان، حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر،  ۳۳۱</ref>
در امتداد حرکت فکری که از خواجه‌نصیر آغاز شده بود، مکتب فلسفی ویژه‌ای در شیراز پدید آمد که به «مکتب فلسفی شیراز» شهرت یافت. این مکتب با کوشش فلاسفه‌ای نظیر سیدشریف جرجانی، جلال‌الدین دوانی و دشتکی شیرازی گسترش یافت <ref>عارفی، مکتب فلسفه شیراز و اصفهان،  ۳/۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref> ویژگی این مکتب فلسفی، بحث، مناظره و جدل بود که اوج آن مناظره دو شخصیت مهم این مکتب، جلال‌الدین دوانی و سیدصدرالدین دشتکی بود <ref>عارفی، مکتب فلسفه شیراز و اصفهان، ۳/۱۲۱.</ref> در ادامه مکتب شیراز، مکتب فلسفی اصفهان ظهور کرد که بر خلاف مکتب شیراز، خصلت جدلی نداشت، بلکه دارای صبغه تحقیقی و پژوهشی بود. <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۵۰۹.</ref> حوزه فلسفی اصفهان، مشارب فلسفی قدما را در بطن خود، حفظ و بازسازی کرد. [[میرداماد]] در آثار خویش پایه‌های یک فلسفه محکم را بر مبنای [[عقل‌گرایی]] پی‌ریزی کرد و از این طریق، دریچه جدیدی برای فهم معارف شیعی گشود. این مشخصه‌های فکری و فلسفی به ملاصدرا منتقل شد <ref>امام‌جمعه، سیر تحول مکتب فلسفی اصفهان از ابن‌سینا تا ملاصدرا،  ۲۱۴ ـ ۲۱۵.</ref> [[ملاصدرا]] شکل جدیدی از حکمت مبتنی بر برهان، [[عرفان]] و [[قرآن]] ایجاد کرد <ref>اکبریان، حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر،  ۳۳۰.</ref> او بر اساس [[برهان یقینی]] به همراه [[کشف و شهود]] و با استفاده از مشرب عرفانی، [[حکمت متعالیه]] را بنیان نهاد <ref>مطهری، مجموعه آثار، ۵/۱۵۲ ـ ۱۵۴؛ نصر و اولیور، تاریخ فلسفه اسلامی،  ۳/۱۹۱ ـ ۱۹۶.</ref> نتیجه کوشش ملاصدرا توفیق کامل میان قواعد عقلی، مبانی کشفی و حقایق موجود در کتاب و [[سنت الهی]] بود. این تلفیق و ترکیب چنان اهمیت داشت که ملاصدرا در بیشتر کتاب‌های خود، به این معنا اشاره کرده است <ref>امام‌خمینی، الحکمة المتعالیه، ۱/۵ ـ ۹؛ امام‌خمینی، المبدأ و المعاد، ۵ ـ ۱۰؛ امام‌خمینی، العرشیه، ۲۱۸ ـ ۲۱۹؛ امام‌خمینی، المشاعر، ۲ ـ ۴؛ امام‌خمینی، عبودیت، حکمت متعالیه، امام‌خمینی، ۳/۲۷۰ ـ ۲۷۱.</ref> در نظر ملاصدرا عرفان، فلسفه و دین عناصر یک مجموعه هماهنگ‌اند. در [[فلسفه صدرایی]]، برهان عقلی یا فلسفه در آنچه در فلسفه یونان آمده است، محدود نمی‌شود، بلکه با قرآن و حدیث معتبر پیوند تنگاتنگ دارد <ref>اکبریان، حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر،  ۳۳۱</ref>


بدون شک، ملاصدرا را می‌توان از برجسته‌ترین نمایندگان‌ حیات فکری جهان اسلام دانست که با تسلط کامل بر مبانی و تبحر در علوم کشفی و تفکر در آیات و روایات و با ابتکار مخصوص به خود، فلسفه اسلامی تازه‌ای ارائه کرد که با سبک و روش فلاسفه پیش از او تفاوت داشت <ref>اکبریان، حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر، ۳۴۰.</ref> هرچند حکمت و فلسفه در زمان [[صفویه]] پررونق شده بود، فلسفه صدرایی و [[حکمت متعالیه]] در آن زمان مورد استقبال عمومی قرار نگرفت و بیشتر معاصران ملاصدرا به تحصیل و تدریس حکمت مشاء و [[اشراق]] اشتغال داشتند؛ <ref>مظفری، مفسران و منتقدان حکمت متعالیه، ۳/۳۹۲</ref> ولی از [[زمان محمد بیدآبادی]] و شاگرد معروف او [[حکیم ملاعلی نوری[[، به‌تدریج حکمت متعالیه همه حوزه‌های فلسفی را دربر گرفت و کتاب‌های فلسفی ملاصدرا، کتاب‌های رایج درسی در مجامع علمی شد. سپس شارحان و مروجان حکمت متعالیه، آرای ملاصدرا را شرح و بسط دادند مانند [[ملاهادی سبزواری]]، [[محمدرضا قمشه‌ای]] و [[سیدمحمدحسین طباطبایی]] <ref>آشتیانی، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، ۶۱ ـ ۶۵؛ مظفری، مفسران و منتقدان حکمت متعالیه، ۳/۳۹۱ ـ ۳۹۳.</ref>
بدون شک، ملاصدرا را می‌توان از برجسته‌ترین نمایندگان‌ حیات فکری جهان اسلام دانست که با تسلط کامل بر مبانی و تبحر در علوم کشفی و تفکر در آیات و روایات و با ابتکار مخصوص به خود، فلسفه اسلامی تازه‌ای ارائه کرد که با سبک و روش فلاسفه پیش از او تفاوت داشت <ref>اکبریان، حکمت متعالیه و تفکر فلسفی معاصر، ۳۴۰.</ref> هرچند حکمت و فلسفه در زمان [[صفویه]] پررونق شده بود، فلسفه صدرایی و حکمت متعالیه در آن زمان مورد استقبال عمومی قرار نگرفت و بیشتر معاصران ملاصدرا به تحصیل و تدریس حکمت مشاء و [[اشراق]] اشتغال داشتند؛ <ref>مظفری، مفسران و منتقدان حکمت متعالیه، ۳/۳۹۲</ref> ولی از [[زمان محمد بیدآبادی]] و شاگرد معروف او [[حکیم ملاعلی نوری]]، به‌تدریج حکمت متعالیه همه حوزه‌های فلسفی را دربر گرفت و کتاب‌های فلسفی ملاصدرا، کتاب‌های رایج درسی در مجامع علمی شد. سپس شارحان و مروجان حکمت متعالیه، آرای ملاصدرا را شرح و بسط دادند مانند [[ملاهادی سبزواری]]، [[محمدرضا قمشه‌ای]] و [[سیدمحمدحسین طباطبایی]] <ref>آشتیانی، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، ۶۱ ـ ۶۵؛ مظفری، مفسران و منتقدان حکمت متعالیه، ۳/۳۹۱ ـ ۳۹۳.</ref>


برخی اندیشمندان، معاصر در فضای نظریه‌پردازی در علوم اسلامی، به نظریه فلسفه مضاف پرداخته‌اند <ref>غفاری، جستارهایی، ۱۲۵.</ref> فلسفه مضاف عهده‌دار پاسخ به پرسش‌های کلی درباره مبادی و نتیجه‌های کلی و رابطه‌های علوم است. این دانش اصول کلی و مبانی ثابت و متافیزیکی علوم و روابط آنها را به جهت پایداری علم و با هدف عالی حیات انسانی بر عهده دارد <ref>غفاری، فلسفه مضاف، ۱۳۴ ـ ۱۳۵.</ref> برخی فلسفه مضاف را صورت بسطیافته رئوس ثمانیه دانسته‌اند؛ اما برخی دیگر فلسفه مضاف را دانش مطالعه فرانگر عقلانی احوال و احکام کلی یک علم یا رشته علمی نامیده‌اند <ref>محیطی اردکانی، نقد و بررسی نظریه‌ دیده‌بانی پیرامون ماهیت فلسفه‌ مضاف، ۷۹ ـ ۸۰.</ref>
برخی اندیشمندان، معاصر در فضای نظریه‌پردازی در علوم اسلامی، به نظریه فلسفه مضاف پرداخته‌اند <ref>غفاری، جستارهایی، ۱۲۵.</ref> فلسفه مضاف عهده‌دار پاسخ به پرسش‌های کلی درباره مبادی و نتیجه‌های کلی و رابطه‌های علوم است. این دانش اصول کلی و مبانی ثابت و متافیزیکی علوم و روابط آنها را به جهت پایداری علم و با هدف عالی حیات انسانی بر عهده دارد <ref>غفاری، فلسفه مضاف، ۱۳۴ ـ ۱۳۵.</ref> برخی فلسفه مضاف را صورت بسطیافته رئوس ثمانیه دانسته‌اند؛ اما برخی دیگر فلسفه مضاف را دانش مطالعه فرانگر عقلانی احوال و احکام کلی یک علم یا رشته علمی نامیده‌اند <ref>محیطی اردکانی، نقد و بررسی نظریه‌ دیده‌بانی پیرامون ماهیت فلسفه‌ مضاف، ۷۹ ـ ۸۰.</ref>
آشنایی امام‌خمینی با مباحث معقول و فلسفه در سال‌های ۱۳۲۷ق/ ۱۲۸۸ش است که با خواندن منطق نزد [[نجفی خمینی]] و [[محمد گلپایگانی]] آغاز شد. ایشان در سال‌های ۱۳۴۰ق/ ۱۳۰۱ش به بعد در حوزه قم، ریاضیات، هیئت و حساب را نزد [[میرزاعلی‌اکبر حکمی یزدی]] و شرح منظومه [[ملاهادی سبزواری]] را نزد [[سیدابوالحسن رفیعی قزوینی]] آموخت <ref>← مقاله استادان امام‌خمینی.</ref> بیان شیوا و متقن [[رفیعی قزوینی]] از یک سو و قریحه پاک و نبوغ بسیار و عمق فکری [[امام‌خمینی]] از سوی دیگر، باعث شد ایشان از درس‌گرفتن کتاب بعدی، یعنی [[اسفار]] بی‌نیاز شود. ایشان در سال‌ ۱۳۴۷ق/ ۱۳۰۸ش به تدریس علوم عقلی پرداخت و دو دوره [[شرح منظومه]] و یک دوره درس اسفار را تدریس کرد <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۹۴ ـ ۱۹۶ و ۲۰۰؛ ← مقاله تدریس.</ref>
آشنایی امام‌خمینی با مباحث معقول و فلسفه در سال‌های ۱۳۲۷ق/ ۱۲۸۸ش است که با خواندن منطق نزد [[نجفی خمینی]] و [[محمد گلپایگانی]] آغاز شد. ایشان در سال‌های ۱۳۴۰ق/ ۱۳۰۱ش به بعد در [[حوزه علمیه قم|حوزه قم]]، ریاضیات، هیئت و حساب را نزد [[میرزاعلی‌اکبر حکمی یزدی]] و [[شرح منظومه|شرح منظومه ملاهادی سبزواری]] را نزد [[سیدابوالحسن رفیعی قزوینی]] آموخت <ref>← مقاله استادان امام‌خمینی.</ref> بیان شیوا و متقن [[رفیعی قزوینی]] از یک سو و قریحه پاک و نبوغ بسیار و عمق فکری [[امام‌خمینی]] از سوی دیگر، باعث شد ایشان از درس‌گرفتن کتاب بعدی، یعنی [[اسفار]] بی‌نیاز شود. ایشان در سال‌ ۱۳۴۷ق/ ۱۳۰۸ش به تدریس علوم عقلی پرداخت و دو دوره [[شرح منظومه]] و یک دوره درس [[اسفار]] را تدریس کرد <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۹۴ ـ ۱۹۶ و ۲۰۰؛ ← مقاله تدریس.</ref>


امام‌خمینی را می‌توان یکی از شارحان بزرگ حکمت متعالیه دانست. ایشان توانست با تأمل در نظام فلسفی، لوازم و فروع بسیاری از آن استنتاج کند و از آنها در تقریر و بسط معارف الهی بهره ببرد <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۹۰.</ref> ایشان در روش و محتوا به تقریر و تکمیل فلسفه پرداخت و فلسفه را در حدّ [[عرفان نظری]] بالا برد و آن را به [[حکمت عرفانی]] تبدیل کرد؛ از این‌رو در آثار ایشان ارائه‌های دقیق و تحلیل‌های بسیار فنی، نظیر [[«اضافه اشراقیه»]]، [[«عین الربط وجودی»]] و [[«امکان فقری»]] براساس حکمت متعالیه وجود دارد <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۴ و ۳۰۳؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۴۰، ۴۲ و ۳۶۳؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۶.</ref>
امام‌خمینی را می‌توان یکی از شارحان بزرگ حکمت متعالیه دانست. ایشان توانست با تأمل در نظام فلسفی، لوازم و فروع بسیاری از آن استنتاج کند و از آنها در تقریر و بسط معارف الهی بهره ببرد <ref>یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۹۰.</ref> ایشان در روش و محتوا به تقریر و تکمیل فلسفه پرداخت و فلسفه را در حدّ [[عرفان نظری]] بالا برد و آن را به [[حکمت عرفانی]] تبدیل کرد؛ از این‌رو در آثار ایشان ارائه‌های دقیق و تحلیل‌های بسیار فنی، نظیر [[«اضافه اشراقیه»|اضافه اشراقیه]]، [[«عین الربط وجودی»|عین الربط وجودی]] و [[«امکان فقری»|امکان فقری]] براساس حکمت متعالیه وجود دارد <ref>امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۱؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۰۴ و ۳۰۳؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۱/۴۰، ۴۲ و ۳۶۳؛ امام‌خمینی، الطلب و الاراده، ۳۶.</ref>


امام‌خمینی علاوه بر آشنایی با [[فلسفه اسلامی]]، با آرا و نظریات فلاسفه و متفکران غرب نیز آشنایی داشت <ref>سبحانی، بیان وصف تو گفتن نه در حد امکان است، ۲ ـ ۳؛ ضیایی، نهضت فلسفی امام‌خمینی، ۱۲.</ref> هرچند در آن عصر، شرایط فراگیری و تدریس فلسفه بسیار دشوار بود و حرکت‌های انحرافی دینی، [[التقاط‌گرایی]]، [[تحجرگرایی] و فلسفه‌ستیزی حاکم بود و کسی که فلسفه می‌خواند یا تدریس می‌کرد، تکفیر می‌شد یا متحجران، شرح [[منظومه سبزواری]] را به تعبیری با انبر بر می‌داشتند، چنان‌که کوزه‌ای که فرزند امام‌خمینی، سیدمصطفی از آن آب نوشیده بود، آب کشیدند؛ زیرا پدر او، امام‌خمینی، فلسفه تدریس می‌کرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹؛ خمینی، امام، ۱/۱۸.</ref> ایشان فضای تحجّر، فلسفه‌ستیزی و انحراف فکری را شکست و با روحیه علمی در برابر این جمود متحجران ایستاد و با ترویج فلسفه و علوم عقلی، شاگردانی برجسته تربیت کرد <ref>خمینی، امام، ۱/۱۸ ـ ۱۹.</ref> ایشان علت این طعن و تکفیر فلسفه را عدم درک حکمت و رموز آن دانسته است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶.</ref>
امام‌خمینی علاوه بر آشنایی با [[فلسفه اسلامی]]، با آرا و نظریات فلاسفه و متفکران غرب نیز آشنایی داشت <ref>سبحانی، بیان وصف تو گفتن نه در حد امکان است، ۲ ـ ۳؛ ضیایی، نهضت فلسفی امام‌خمینی، ۱۲.</ref> هرچند در آن عصر، شرایط فراگیری و تدریس فلسفه بسیار دشوار بود و حرکت‌های انحرافی دینی، [[التقاط‌گرایی]]، [[تحجرگرایی]] و فلسفه‌ستیزی حاکم بود و کسی که فلسفه می‌خواند یا تدریس می‌کرد، تکفیر می‌شد یا متحجران، شرح منظومه سبزواری را به تعبیری با انبر بر می‌داشتند، چنان‌که کوزه‌ای که فرزند امام‌خمینی، [[سیدمصطفی خمینی|سیدمصطفی]] از آن آب نوشیده بود، آب کشیدند؛ زیرا پدر او، امام‌خمینی، فلسفه تدریس می‌کرد <ref>امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۹؛ خمینی، امام، ۱/۱۸.</ref> ایشان فضای تحجّر، فلسفه‌ستیزی و انحراف فکری را شکست و با روحیه علمی در برابر این جمود متحجران ایستاد و با ترویج فلسفه و علوم عقلی، شاگردانی برجسته تربیت کرد <ref>خمینی، امام، ۱/۱۸ ـ ۱۹.</ref> ایشان علت این طعن و تکفیر فلسفه را عدم درک حکمت و رموز آن دانسته است <ref>امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۵۶.</ref>


امام‌خمینی در رشد و گسترش فلسفه اسلامی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نقشی یگانه داشت. نظر مثبت ایشان به فلسفه و تأیید و حمایت از تفکر فلسفی و اندیشه‌های شاگرد خود [[مرتضی مطهری]]، موجب شد دوره‌ای طلایی برای فلسفه اسلامی در ایران، به‌ویژه در حوزه علمیه قم و دانشگاه‌ها آغاز گردد <ref>ضیایی، نهضت فلسفی امام‌خمینی، ۸۴ ـ ۸۵؛ فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳۰ ـ ۳۱؛ ← مقاله مطهری، مرتضی.</ref>
امام‌خمینی در رشد و گسترش فلسفه اسلامی، پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی ایران]]، نقشی یگانه داشت. نظر مثبت ایشان به فلسفه و تأیید و حمایت از تفکر فلسفی و اندیشه‌های شاگرد خود [[مرتضی مطهری]]، موجب شد دوره‌ای طلایی برای فلسفه اسلامی در ایران، به‌ویژه در حوزه علمیه قم و دانشگاه‌ها آغاز گردد <ref>ضیایی، نهضت فلسفی امام‌خمینی، ۸۴ ـ ۸۵؛ فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳۰ ـ ۳۱؛ ← مقاله مطهری، مرتضی.</ref>


==جایگاه فلسفه اسلامی==  
==جایگاه فلسفه اسلامی==