کاربر:Ma.sultanmoradi/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

Ma.sultanmoradi (بحث | مشارکت‌ها)
Ma.sultanmoradi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۰۳: خط ۱۰۳:
به طور کلی، علی‌رغم اینکه این اثر به کرات از کرامت هوهویِ انسان بما هو انسان سخن می‌گوید (برای مثال: ص ۷۳)، به این موضوع در معنای دقیق خود نمی‌پردازد؛ چرا که ویژگی‌های ضروریِ خود مفهومِ کرامت را بررسی نمی‌کند. برای مثال، یکی از نتایج بلافصل نظریه کرامت انسان در ادبیات فلسفی و حتی حقوقی آن، اصلِ «خودآئینی» است. بنا بر اصل خودآئینی، پایبندی انسان به هر دستور یا هنجاری که بنیان ضروری آن برای عقل آشکار نباشد، مخالف آزادی و در نتیجه کرامت اوست. محدود کردن کنش، فقط زمانی با آزادی تضاد ندارد که ضرورتی عقلی داشته باشد. حال پرسشی که بایستی در بحث از «کرامت انسان و فقه» بررسی می‌شد این بود که: نسبت برخی مبانی تعبدی فقه اسلامی با اصل کرامت چیست؟ آیا می‌توان با مستندات نقلی، احکامی برای تحدید کنش‌های انسان وضع نمود و در عین حال آزادی او را محدود نکرد؟  
به طور کلی، علی‌رغم اینکه این اثر به کرات از کرامت هوهویِ انسان بما هو انسان سخن می‌گوید (برای مثال: ص ۷۳)، به این موضوع در معنای دقیق خود نمی‌پردازد؛ چرا که ویژگی‌های ضروریِ خود مفهومِ کرامت را بررسی نمی‌کند. برای مثال، یکی از نتایج بلافصل نظریه کرامت انسان در ادبیات فلسفی و حتی حقوقی آن، اصلِ «خودآئینی» است. بنا بر اصل خودآئینی، پایبندی انسان به هر دستور یا هنجاری که بنیان ضروری آن برای عقل آشکار نباشد، مخالف آزادی و در نتیجه کرامت اوست. محدود کردن کنش، فقط زمانی با آزادی تضاد ندارد که ضرورتی عقلی داشته باشد. حال پرسشی که بایستی در بحث از «کرامت انسان و فقه» بررسی می‌شد این بود که: نسبت برخی مبانی تعبدی فقه اسلامی با اصل کرامت چیست؟ آیا می‌توان با مستندات نقلی، احکامی برای تحدید کنش‌های انسان وضع نمود و در عین حال آزادی او را محدود نکرد؟  


===تمایز دین و ماتب فکری===
===تمایز دین و مکاتب فکری===
علاوه بر مباحثِ پیش‌گفته، بخش‌هایی از کتاب نشان می‌دهد که مفاهیم «دین»، «شریعت» و «فقه» یکی انگاشته شده است. همچنین در بخش‌هایی همچون مقدمه، از فقه به مثابه مکتبی فکری در برابر فلسفه‌های دیگر یاد می‌شود. حتی نسبت آن با نظریه زیست‌شناختی داروین را نیز مشخص می‌کند، به نحوی که گویی می‌توان این رشته‌ها را قسیم منطقی یک‌دیگر دانست. این اثر، بر همین منوال بیان می‌دارد که کرامت انسان به مسائلی همچون «تفاوت وجودی انسان با دیگر موجودات»، «هدف بعث و رسالت»، «ویژگی انسان در دستگاه تبلیغی پیامبران»، مربوط است. این درهم‌ریختگی مفاهیم اساسی دانش، به نظر باعث از دست رفتن دقتِ علمی اثر شده است.
علاوه بر مباحثِ پیش‌گفته، بخش‌هایی از کتاب نشان می‌دهد که مفاهیم «دین»، «شریعت» و «فقه» یکی انگاشته شده است. همچنین در بخش‌هایی همچون مقدمه، از فقه به مثابه مکتبی فکری در برابر فلسفه‌های دیگر یاد می‌شود. حتی نسبت آن با نظریه زیست‌شناختی داروین را نیز مشخص می‌کند، به نحوی که گویی می‌توان این رشته‌ها را قسیم منطقی یک‌دیگر دانست. این اثر، بر همین منوال بیان می‌دارد که کرامت انسان به مسائلی همچون «تفاوت وجودی انسان با دیگر موجودات»، «هدف بعث و رسالت»، «ویژگی انسان در دستگاه تبلیغی پیامبران»، مربوط است. این درهم‌ریختگی مفاهیم اساسی دانش، به نظر باعث از دست رفتن دقتِ علمی اثر شده است.