کاربر:Salehi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵۶: خط ۵۶:
امام‌خمینی در آثار خود به مکتب مشاء توجه داشته، بر جایگاه و اهمیت آن تأکید دارد؛ به‌ گونه‌ای که در نامه خود به میخائیل گورباچف درباره بحث قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، وی را به مطالعه مکتب مشاء و آثار ابن‌سینا دعوت می‌کند <ref>(امام‌خمینی، صحیفه، 21/223 ـ 224؛ ← مقاله نامه به میخائیل گورباچف.)</ref> و ابن‌سینا مهم‌ترین شخصیت مورد توجه امام‌خمینی در مکتب مشاء است <ref>(← مقاله ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله.)</ref> مراجعه به تحلیل‌های امام‌خمینی در موضوعات فلسفی، نشان می‌دهد ایشان به آرای مکتب مشاء، بیشتر از باب رعایت سیر تاریخی و آگاهی‌دادن به پیشینه بحث و اشاره به آغاز آرای موجود در زمینه بحث پرداخته است؛ در عین حال، ایشان در مباحث محوری فلسفه، حتی اصالت وجود که مبنایی‌ترین بحث [[حکمت صدرایی]] است، با مکتب مشاء اختلاف نظر دارد و تقریر او با آنچه فلسفه مشاء از آن دارد، تفاوت عمیقی دارد <ref>(← مقاله اصالت وجود.)</ref>
امام‌خمینی در آثار خود به مکتب مشاء توجه داشته، بر جایگاه و اهمیت آن تأکید دارد؛ به‌ گونه‌ای که در نامه خود به میخائیل گورباچف درباره بحث قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، وی را به مطالعه مکتب مشاء و آثار ابن‌سینا دعوت می‌کند <ref>(امام‌خمینی، صحیفه، 21/223 ـ 224؛ ← مقاله نامه به میخائیل گورباچف.)</ref> و ابن‌سینا مهم‌ترین شخصیت مورد توجه امام‌خمینی در مکتب مشاء است <ref>(← مقاله ابن‌سینا، حسین‌بن‌عبدالله.)</ref> مراجعه به تحلیل‌های امام‌خمینی در موضوعات فلسفی، نشان می‌دهد ایشان به آرای مکتب مشاء، بیشتر از باب رعایت سیر تاریخی و آگاهی‌دادن به پیشینه بحث و اشاره به آغاز آرای موجود در زمینه بحث پرداخته است؛ در عین حال، ایشان در مباحث محوری فلسفه، حتی اصالت وجود که مبنایی‌ترین بحث [[حکمت صدرایی]] است، با مکتب مشاء اختلاف نظر دارد و تقریر او با آنچه فلسفه مشاء از آن دارد، تفاوت عمیقی دارد <ref>(← مقاله اصالت وجود.)</ref>


امام‌خمینی در بحث فلک، جسم، صورت و ماده و اثبات هیولا به روش مشائی مشی کرده است؛ <ref>(← مقاله‌های فلک؛ جسم.)</ref> اما با توجه به نظریه حرکت جوهری، بحث از صورت در جسم را ارتقا بخشیده، معنایی نو و همسو با حکمت صدرایی ارائه می‌دهد <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 1/100 ـ 105.)</ref> ایشان در مواردی، مبانی و اصول مکتب مشاء را بررسی و نقد کرده است؛ ازجمله: 1. علم الهی <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 1/282 و 387) (← مقاله علم الهی)</ref>، 2. حرکت جوهری <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 1/120 ـ 121؛ 3/426) (← مقاله حرکت جوهری)</ref>، 3. اتحاد عاقل و معقول (امام‌خمینی، تقریرات، 3/427) (← مقاله اتحاد عاقل و معقول)، 4. ربط حادث به قدیم (امام‌خمینی، تقریرات، 2/384 ـ 385) (← مقاله ربط حادث به قدیم)، 5. تناسخ، (امام‌خمینی، تقریرات، 3/170 ـ 175) (← مقاله تناسخ)، 6. تجرد برزخی (امام‌خمینی، تقریرات، 3/427) (← مقاله‌های برزخ؛ نفس) و 7. عقول عشره (← مقاله عوالم هستی). برای مثال، در نظام فلسفی مشاء برای بیان کیفیت پیدایش کثرات از عقول عشره بهره برده شده است که امام‌خمینی این مبنا را نقد کرده، علت انحصار عقول به عقول عشره را رصد مشاء می‌داند؛ زیرا اگر حکیم به عقل حِکمی خود بسنده کند، عقول را غیر متناهی می‌بیند؛ چنان‌که اشراقی‌ها که رصد را در نظر نگرفته‌اند، قائل به عقول غیر متناهی شدند؛ از زمانی که [[افلاک تسعه]] باطل شد، عشریت عقول نیز باطل شد (امام‌خمینی، تقریرات، 2/381) (← مقاله‌های عقل(1)؛ فلک).
امام‌خمینی در بحث فلک، جسم، صورت و ماده و اثبات هیولا به روش مشائی مشی کرده است؛ <ref>(← مقاله‌های فلک؛ جسم.)</ref> اما با توجه به نظریه حرکت جوهری، بحث از صورت در جسم را ارتقا بخشیده، معنایی نو و همسو با حکمت صدرایی ارائه می‌دهد <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 1/100 ـ 105.)</ref> ایشان در مواردی، مبانی و اصول مکتب مشاء را بررسی و نقد کرده است؛ ازجمله: 1. علم الهی، <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 1/282 و 387؛ ← مقاله علم الهی.)</ref>  ۲. حرکت جوهری، <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 1/120 ـ 121؛ 3/426؛ ← مقاله حرکت جوهری.)</ref> ۳. اتحاد عاقل و معقول، <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 3/427؛ ← مقاله اتحاد عاقل و معقول.)</ref> 4. ربط حادث به قدیم، <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/384 ـ 385؛ ← مقاله ربط حادث به قدیم.)</ref> 5. تناسخ، <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 3/170 ـ 175؛ ← مقاله تناسخ.)</ref> 6. تجرد برزخی <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 3/427؛ ← مقاله‌های برزخ؛ نفس.)</ref> و 7. عقول عشره <ref>(← مقاله عوالم هستی.)</ref> برای مثال، در نظام فلسفی مشاء برای بیان کیفیت پیدایش کثرات از عقول عشره بهره برده شده است که امام‌خمینی این مبنا را نقد کرده، علت انحصار عقول به عقول عشره را رصد مشاء می‌داند؛ زیرا اگر حکیم به عقل حِکمی خود بسنده کند، عقول را غیر متناهی می‌بیند؛ چنان‌که اشراقی‌ها که رصد را در نظر نگرفته‌اند، قائل به عقول غیر متناهی شدند؛ از زمانی که [[افلاک تسعه]] باطل شد، عشریت عقول نیز باطل شد.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/381) (← مقاله‌های عقل(1)؛ فلک.)</ref>


ب) مکتب اشراق: این مکتب عنصر بنیادین و مبانی ویژه‌ای دارد که بحث‌های فلسفی اشراقی‌ها بر حول و محور آن تمرکز دارد. [[شیخ اشراق]] در مقام مؤسس این مکتب، نفس را که جوهری نوری است، مبدأ فلسفه خود و کلید فهم [[حکمت اشراق]] قرار می‌دهد و به سبب آن، مراتب هستی و نظام نوری خود را سامان می‌دهد (یزدان‌پناه، شاخصه‌های کلان، 15). اشراقیان که به افلاطون منتسب شده‌اند، اشراق یا تابش نور الهی بر دل را طریق وصول به حقیقت می‌دانند. اشراقیان افزون بر تفکر نظری، سلوک باطنی را برای وصول به حقیقت ضروری می‌دانند (فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی، 1/74).
ب) مکتب اشراق: این مکتب عنصر بنیادین و مبانی ویژه‌ای دارد که بحث‌های فلسفی اشراقی‌ها بر حول و محور آن تمرکز دارد. [[شیخ اشراق]] در مقام مؤسس این مکتب، نفس را که جوهری نوری است، مبدأ فلسفه خود و کلید فهم [[حکمت اشراق]] قرار می‌دهد و به سبب آن، مراتب هستی و نظام نوری خود را سامان می‌دهد (یزدان‌پناه، شاخصه‌های کلان، 15). اشراقیان که به افلاطون منتسب شده‌اند، اشراق یا تابش نور الهی بر دل را طریق وصول به حقیقت می‌دانند. اشراقیان افزون بر تفکر نظری، سلوک باطنی را برای وصول به حقیقت ضروری می‌دانند (فنایی اشکوری، مقدمه‌ای بر فلسفه اسلامی، 1/74).