کاربر:Ma.sultanmoradi/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

Ma.sultanmoradi (بحث | مشارکت‌ها)
Ma.sultanmoradi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۹۲: خط ۹۲:


==نقد اثر==
==نقد اثر==
حجم کم، پرهیز از زیاده‌گویی، استدلال‌های صریح و بیان روشن از جمله محاسن این اثرند. اما با توجه به اینکه این کتاب از نخستین آثاری است که به طور ویژه به این موضوع پرداخته است، از جهات مختلفی قابلیت بهبود و ارتقاء دارد.
===امکان افاضه کرامت===
بنیادی‌ترین ادعای این کتاب «ذاتی بودنِ کرامت انسان» است. اثبات این ادعا باعث خواهد شد که اصلی حاکم بر تمام اصل‌ها و قاعده‌های فقهی باشد؛ چرا که هیچ اصل یا قاعده‌ای نمی‌تواند مخالفِ ویژگی‌های ذاتی موضوع خود باشد. ذاتیات معلول نیستند؛ بنا بر این نه افاضه می‌شوند و رفع می‌گردند. اما از برخی گزاره‌های نویسنده چنین برمی‌آید که «کرامت انسان» معلول افاضه خداوند است (ص ۵۵) یا به تعبیری دیگر زیوری است که انسان به آن «آراسته شده» (ص ۶۱). چنین ادعایی منجر به غیرذاتی بودن این اصل خواهد شد و در نهایت، دیگر اصول فقهی مانع از جریا آن شوند.
بنیادی‌ترین ادعای این کتاب «ذاتی بودنِ کرامت انسان» است. اثبات این ادعا باعث خواهد شد که اصلی حاکم بر تمام اصل‌ها و قاعده‌های فقهی باشد؛ چرا که هیچ اصل یا قاعده‌ای نمی‌تواند مخالفِ ویژگی‌های ذاتی موضوع خود باشد. ذاتیات معلول نیستند؛ بنا بر این نه افاضه می‌شوند و رفع می‌گردند. اما از برخی گزاره‌های نویسنده چنین برمی‌آید که «کرامت انسان» معلول افاضه خداوند است (ص ۵۵) یا به تعبیری دیگر زیوری است که انسان به آن «آراسته شده» (ص ۶۱). چنین ادعایی منجر به غیرذاتی بودن این اصل خواهد شد و در نهایت، دیگر اصول فقهی مانع از جریا آن شوند.


بنا بر نکته‌ای که گذشت، به طور کلی به نظر می‌رسد در این اثر تمایزگذاری روشنی میان کرامت انسانی و مفاهیمی همچون حرمت انسان‌ها، نفی اهانت، تحقیر و بی‌ادبی به انسان نیست. در ادبیات فلسفی، کرامت انسانی به صفاتی ذاتی در انسان اشاره دارد که نفی آن‌ها مساوی با نفی هویت انسانی است. در ادبیات حقوقی نیز کرامت انسانی اشاره به حقوقی بنیادنی دارد که میان همه انسان‌ها ـ فارغ از هر نوع تفاوتی ـ مشترک است و سلب آن‌ها تحت هیچ شرایطی مجاز نیست. مطرح شدن بحثهایی همچون بررسی سوزاندن اجساد مردگان، کمک مالی به نیازمندان، دشنام به مخالفان اعتقادی در کنار و هم سطح با بحث از آزادی انتخاب و نفی تبعیض جنسیتی و نژادی نشان می‌دهد - هرچند مجموع این‌ها از برخی موارد کرامت اقتضایی متمایز شده‌اند - اساسِ کتاب بر این تمایز بنیادین قرار نگرفته است. این عدم تمایز باعث شده تا در برخی موارد میان کرامت ذاتی و اقتضایی خلط شود. مثال‌هایی همچون بررسی مسئله حجاب زنان، حرمت خانواده، وفای به عهد، تأخیر احسان و گذشت (ص ۱۳۳ تا ۱۳۶) و... ذیل مفهوم کرامت نشان از این دارد که این مفهوم هم‌رده با بزرگواری و یا نهایتاً قرب منزلت انسان نزد خدا (ص۶۲) در نظر آمده است.  
===تمایز کرامت و منزلت انسانی===
بنا بر نکته پیش‌گفته که گذشت، به طور کلی به نظر می‌رسد در این اثر تمایزگذاری روشنی میان کرامت انسانی و مفاهیمی همچون حرمت انسان‌ها، نفی اهانت، تحقیر و بی‌ادبی به انسان نیست. در ادبیات فلسفی، کرامت انسانی به صفاتی ذاتی در انسان اشاره دارد که نفی آن‌ها مساوی با نفی هویت انسانی است. در ادبیات حقوقی نیز کرامت انسانی اشاره به حقوقی بنیادنی دارد که میان همه انسان‌ها ـ فارغ از هر نوع تفاوتی ـ مشترک است و سلب آن‌ها تحت هیچ شرایطی مجاز نیست. مطرح شدن بحثهایی همچون بررسی سوزاندن اجساد مردگان، کمک مالی به نیازمندان، دشنام به مخالفان اعتقادی در کنار و هم سطح با بحث از آزادی انتخاب و نفی تبعیض جنسیتی و نژادی نشان می‌دهد - هرچند مجموع این‌ها از برخی موارد کرامت اقتضایی متمایز شده‌اند - اساسِ کتاب بر این تمایز بنیادین قرار نگرفته است. این عدم تمایز باعث شده تا در برخی موارد میان کرامت ذاتی و اقتضایی خلط شود. مثال‌هایی همچون بررسی مسئله حجاب زنان، حرمت خانواده، وفای به عهد، تأخیر احسان و گذشت (ص ۱۳۳ تا ۱۳۶) و... ذیل مفهوم کرامت نشان از این دارد که این مفهوم هم‌رده با بزرگواری و یا نهایتاً قرب منزلت انسان نزد خدا (ص۶۲) در نظر آمده است.  


===آثار و لوازم مفهوم کرامت===
به طور کلی، علی‌رغم اینکه این اثر به کرات از کرامت هوهویِ انسان بما هو انسان سخن می‌گوید (برای مثال: ص ۷۳)، به این موضوع در معنای دقیق خود نمی‌پردازد؛ چرا که ویژگی‌های ضروریِ خود مفهومِ کرامت را بررسی نمی‌کند. برای مثال، یکی از نتایج بلافصل نظریه کرامت انسان در ادبیات فلسفی و حتی حقوقی آن، اصلِ «خودآئینی» است. بنا بر اصل خودآئینی، پایبندی انسان به هر دستور یا هنجاری که بنیان ضروری آن برای عقل آشکار نباشد، مخالف آزادی و در نتیجه کرامت اوست. محدود کردن کنش، فقط زمانی با آزادی تضاد ندارد که ضرورتی عقلی داشته باشد. حال پرسشی که بایستی در بحث از «کرامت انسان و فقه» بررسی می‌شد این بود که: نسبت برخی مبانی تعبدی فقه اسلامی با اصل کرامت چیست؟ آیا می‌توان با مستندات نقلی، احکامی برای تحدید کنش‌های انسان وضع نمود و در عین حال آزادی او را محدود نکرد؟  
به طور کلی، علی‌رغم اینکه این اثر به کرات از کرامت هوهویِ انسان بما هو انسان سخن می‌گوید (برای مثال: ص ۷۳)، به این موضوع در معنای دقیق خود نمی‌پردازد؛ چرا که ویژگی‌های ضروریِ خود مفهومِ کرامت را بررسی نمی‌کند. برای مثال، یکی از نتایج بلافصل نظریه کرامت انسان در ادبیات فلسفی و حتی حقوقی آن، اصلِ «خودآئینی» است. بنا بر اصل خودآئینی، پایبندی انسان به هر دستور یا هنجاری که بنیان ضروری آن برای عقل آشکار نباشد، مخالف آزادی و در نتیجه کرامت اوست. محدود کردن کنش، فقط زمانی با آزادی تضاد ندارد که ضرورتی عقلی داشته باشد. حال پرسشی که بایستی در بحث از «کرامت انسان و فقه» بررسی می‌شد این بود که: نسبت برخی مبانی تعبدی فقه اسلامی با اصل کرامت چیست؟ آیا می‌توان با مستندات نقلی، احکامی برای تحدید کنش‌های انسان وضع نمود و در عین حال آزادی او را محدود نکرد؟  


===تمایز دین و ماتب فکری===
علاوه بر مباحثِ پیش‌گفته، بخش‌هایی از کتاب نشان می‌دهد که مفاهیم «دین»، «شریعت» و «فقه» یکی انگاشته شده است. همچنین در بخش‌هایی همچون مقدمه، از فقه به مثابه مکتبی فکری در برابر فلسفه‌های دیگر یاد می‌شود. حتی نسبت آن با نظریه زیست‌شناختی داروین را نیز مشخص می‌کند، به نحوی که گویی می‌توان این رشته‌ها را قسیم منطقی یک‌دیگر دانست. این اثر، بر همین منوال بیان می‌دارد که کرامت انسان به مسائلی همچون «تفاوت وجودی انسان با دیگر موجودات»، «هدف بعث و رسالت»، «ویژگی انسان در دستگاه تبلیغی پیامبران»، مربوط است. این درهم‌ریختگی مفاهیم اساسی دانش، به نظر باعث از دست رفتن دقتِ علمی اثر شده است.
علاوه بر مباحثِ پیش‌گفته، بخش‌هایی از کتاب نشان می‌دهد که مفاهیم «دین»، «شریعت» و «فقه» یکی انگاشته شده است. همچنین در بخش‌هایی همچون مقدمه، از فقه به مثابه مکتبی فکری در برابر فلسفه‌های دیگر یاد می‌شود. حتی نسبت آن با نظریه زیست‌شناختی داروین را نیز مشخص می‌کند، به نحوی که گویی می‌توان این رشته‌ها را قسیم منطقی یک‌دیگر دانست. این اثر، بر همین منوال بیان می‌دارد که کرامت انسان به مسائلی همچون «تفاوت وجودی انسان با دیگر موجودات»، «هدف بعث و رسالت»، «ویژگی انسان در دستگاه تبلیغی پیامبران»، مربوط است. این درهم‌ریختگی مفاهیم اساسی دانش، به نظر باعث از دست رفتن دقتِ علمی اثر شده است.


در طول اثر به اهمیت روایات معصومان (ع) در بحث از کرامت انسانی اشاره می‌شود؛ اما در هیچ فصلی به طور مشروح به این روایت‌ها نمی‌پردازد. یکی از امکاناتی که می‌توانست به غنای بیشتر اثر منجر شود، بررسی روایات تحت یکی از روش‌های پژوهشی ـ همچون معناشناسی روایات، یا تحلیل تاریخی آن‌ها ـ و نشان دادن اهمیت بحث کرامت انسانی در ادبیات معصومان (ع) بود. علاوه بر این، ساختار ارائه مطالب به گونه‌ای است که گاهی منجر به تکرار مطالب شده است. همچنین نویسنده در بخش‌هایی از کتاب نقل قول‌های عربی آورده است که شایسته بود در کتابی به زبان فارسی از ترجمه فارسی آن‌ها استفاده می‌کرد.
===شرح روایات===
در طول اثر به اهمیت روایات معصومان (ع) در بحث از کرامت انسانی اشاره می‌شود؛ اما در هیچ فصلی به طور مشروح به این روایت‌ها نمی‌پردازد. یکی از امکاناتی که می‌توانست به غنای بیشتر اثر منجر شود، بررسی روایات تحت یکی از روش‌های پژوهشی ـ همچون معناشناسی روایات، یا تحلیل تاریخی آن‌ها ـ و نشان دادن اهمیت بحث کرامت انسانی در ادبیات معصومان (ع) بود.  
 
===ساختار اثر===
ساختار ارائه مطالب به گونه‌ای است که گاهی منجر به تکرار مطالب شده است. همچنین نویسنده در بخش‌هایی از کتاب نقل قول‌های عربی آورده است که شایسته بود در کتابی به زبان فارسی از ترجمه فارسی آن‌ها استفاده می‌کرد.
{{پایان}}
{{پایان}}