فقه معاصر:پیش‌نویس اسلام و نیازهای زمان (کتاب): تفاوت میان نسخه‌ها

Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
 
خط ۶۶: خط ۶۶:


==اجتهاد، قوّه محرّکه اسلام پس از خاتمیت رسالت==
==اجتهاد، قوّه محرّکه اسلام پس از خاتمیت رسالت==
استاد مطهری «اجتهاد را قوه محرّکه اسلام» خوانده و بحث درباره آن را با افکار اقبال لاهوری و ابن سینا درباره اجتهاد و مقتضیات زمان شروع کرده است که به دلیل تغییرات زمانه، اجتهاد هم باید در تمام اعصار وجود داشته باشد و به مسائل روز و تازه پاسخ دهد (ص۱۴۰). وی به تعبیر تفقّه در قرآن برای اجتهاد اشاره کرده (ص۱۴۱) و تذکر داده که اجتهاد هم می‌تواند روح خودش را از دست دهد و از اسلام چیزی جز نامش باقی نماند (ص۱۴۲). ایشان از آیه شصت سوره انفال و دستور آمادگی رزمی به مسلمانان مثال زده که نمی‌تواند در همه زمان‌ها به یک شکل و مثل سنت سبق و رمایه باشد (ص۱۴۳). وی مثال دیگر را از «نهج البلاغه» زده که از امام علی(ع) درباره رنگ کردن موی سفیدشان سؤال شده و امام توضیحی می‌دهد که مفادش این است که این دستور خودش اصالت ندارد، بلکه وابسته به شرایط زمانه اش بوده است (ص۱۴۴).  
مطهری «اجتهاد را قوه محرّکه اسلام» خوانده و بحث درباره آن را با افکار [[اقبال لاهوری]] و ابن‌سینا درباره اجتهاد و مقتضیات زمان شروع کرده است که گفته‌اند به دلیل تغییرات زمانه، اجتهاد هم باید در تمام اعصار وجود داشته باشد و به مسائل روز و تازه پاسخ دهد (ص۱۴۰). وی به تعبیر تفقّه در قرآن برای اجتهاد اشاره کرده (ص۱۴۱) و تذکر داده که اجتهاد هم می‌تواند روح خودش را از دست دهد و از اسلام چیزی جز نامش باقی نماند (ص۱۴۲). او آیه ۶۰ سوره انفال و دستور آمادگی رزمی به مسلمانان را مثال زده که امکان ندارد در همه زمان‌ها به یک شکل و مثل سنت سبق و رمایه باشد (ص۱۴۳). وی مثال دیگر را از «نهج البلاغه» زده که از امام علی(ع) درباره رنگ‌کردن موی سفیدشان سؤال شده و امام توضیحی می‌دهد که مفادش این است که این دستور خودش اصالت ندارد، بلکه وابسته به شرایط زمانه بوده است (ص۱۴۴).  


استاد در ادامه، از فیض کاشانی و مواجه او با سنت تحت الحنک سخن گفته (ص۱۴۵) و سپس قاعده ملازمه میان حکم شرع و عقل پرداخته (ص۱۴۷-۱۵۴) و ذیل آن موضوعاتی مانند ولایت حاکم شرع (ص۱۴۸)، قانون اهم و مهم (ص۱۴۹) و علم پزشکی و مسئله تشریح (ص۱۵۱) را مطرح کرده است. وی به این مسئله نیز اشاره کرده که شکل‌های مختلف انجام دستورهای دینی، مانند نماز مسافر و مریض، نشان دهده تطبیق اسلام با احوال و اوضاع مختلف است (ص۱۵۳و۱۵۴).
در ادامه، از فیض کاشانی و مواجهه او با سنت تحت الحنک سخن گفته (ص۱۴۵) و سپس به [[قاعده ملازمه]] میان حکم شرع و عقل پرداخته (ص۱۴۷-۱۵۴) و ذیل آن موضوعاتی مانند ولایت حاکم شرع (ص۱۴۸)، [[قانون اهم و مهم]] (ص۱۴۹) و علم پزشکی و [[کالبدشکافی|مسئله تشریح]] (ص۱۵۱) را مطرح کرده است. وی به این مسئله نیز اشاره کرده که شکل‌های مختلف انجام دستورهای دینی، مانند نماز مسافر و مریض، نشان‌دهنده تطبیق اسلام با احوال و اوضاع مختلف است (ص۱۵۳و۱۵۴).


دو مسئله نسخ احکام و خاتمیت پیامبر نیز که به مقتضیات زمان، اجتهاد، تجدد و اصلاح دین مربوط است، موضوع دو سخنرانی استاد بوده و در جلد اول این کتاب آمده است (ص۲۱۳-۲۳۲). همچنین بحث‌های بیشتر درباره اجتهاد، مانند عصمت امامان، قاعده تزاحم و مصلحت، فلسفه احکام، مقام عقل در اجتهاد، مصالح و مفاسد احکام، اختیارات حاکم شرعی، و نسبی بودن اجتهاد و خطا در استنباط، در جلد دوم کتاب آمده است (ص۹-۶۴).
دو مسئله نسخ احکام و خاتمیت پیامبر نیز که به مقتضیات زمان، اجتهاد، تجدد و اصلاح دین مربوط است، موضوع دو سخنرانی دیگر مطهری بوده و در جلد اول این کتاب آمده است (ص۲۱۳-۲۳۲). همچنین بحث‌های بیشتر درباره اجتهاد، مانند عصمت امامان، قاعده تزاحم و مصلحت، فلسفه احکام، مقام عقل در اجتهاد، مصالح و مفاسد احکام، اختیارات حاکم شرع، و نسبی‌بودن اجتهاد، و خطا در استنباط، در جلد دوم کتاب آمده است (ص۹-۶۴).


==مردود بودن نسبیت در اخلاق از نظر اسلام==
==مردود بودن نسبیت در اخلاق از نظر اسلام==
نسبیت اخلاق و عدالت، از مباحث مهم و محوری چند سخنرانی استاد مطهری بوده که در چند جای این کتاب منعکس شده است. وی در بحث نسبیت اخلاق و آداب (ص۱۶۳-۱۶۹ و ۲۰۵-۲۱۲) معتقد است اخلاق تقسیم حقوق روی غرایز انسان است و چون انسان در تمام زمان‌های از جهت قوا و غرایز تغییر نمی‌کند و ثابت است و عوض نمی‌شود، نسبیت اخلاق معنا ندارد (ص۱۶۷و۱۶۸). وی آداب را مربوط به هنرها و صنعت‌ها نه غرایز انسان و از امور اکتسابی دانسته و از این رو مقتضیات زمان آداب را عوض می‌کند (ص۱۶۸و۱۶۹).
نسبیت اخلاق و عدالت، از مباحث مهم و محوری چند بخش کتاب است. نویسنده در بحث نسبیت اخلاق و آداب (ص۱۶۳-۱۶۹ و ۲۰۵-۲۱۲) معتقد است اخلاق، تقسیم حقوق روی غرایز انسان است و چون انسان در تمام زمان‌ها از جهت قوا و غرایز تغییر نمی‌کند و ثابت است، نسبیت اخلاق معنا ندارد (ص۱۶۷و۱۶۸). وی آداب را مربوط به هنرها و صنعت‌ها نه غرایز انسان و از امور اکتسابی دانسته و از این رو می‌پذیرت که مقتضیات زمان آداب را عوض می‌کند (ص۱۶۸و۱۶۹).
 
مطهری به مناسبت نسبیت اخلاق و عدالت، مسئله حسن و قبح عقلی و تغییر یا ثبات وجدان را هم شرح داده است. (ص۲۰۶-۲۰۸ و ۲۳۳-۲۴۳). وی وابستگی اخلاق به حسن و قبح را نادرست و بیرون از تفکر اسلامی دانسته است (ص۲۰۸). پاسخ‌های تکمیلی ایشان به نسبی یا مطلق بودن اخلاق، در جلد دوم کتاب نیز وجود دارد (ص۱۵۷-۱۷۵).
 


مطهری به مناسبت نسبیت اخلاق و عدالت، مسئله حسن و قبح عقلی و تغییر یا ثبات وجدان را هم شرح داده است. (ص۲۰۶-۲۰۸ و ۲۳۳-۲۴۳). وی وابستگی اخلاق به حسن و قبح را نادرست و بیرون از تفکر اسلامی دانسته است (ص۲۰۸). پاسخ‌های تکمیلی مطهری به نسبی یا مطلق بودن اخلاق، در جلد دوم کتاب نیز وجود دارد (ص۱۵۷-۱۷۵).
==مردود بودن نسبیت در عدالت و جبر زمانه==
==مردود بودن نسبیت در عدالت و جبر زمانه==
مطهری در بررسی و رد نظریه نسبیت عدالت و جبر زمانه (ص۱۸۱-۲۰۴ و ۲۴۵-۲۵۶)، مسئله حق و تکلیف و نسبت انسان با خالق را مطرح کرده (ص۱۹۲-۱۹۵) و این نظر را رد کرده است که حق بدون تکلیف وجود داشته باشد (ص۱۹۶). همچنین از نظر اسلام هم فرد و هم اجتماع، هر دو اصالت دارند و هر دو ذی حق هستند (ص۱۹۶)؛ چراکه اجتماع امری حقیقی است نه فقط مجموع افراد (ص۱۹۸) و اجتماع روی فرد اثر دارد و فرد نیز روی اجتماع (ص۱۹۹).
مطهری در بررسی و رد نظریه نسبیت عدالت و جبر زمانه (ص۱۸۱-۲۰۴ و ۲۴۵-۲۵۶)، مسئله حق و تکلیف و نسبت انسان با خالق را مطرح کرده (ص۱۹۲-۱۹۵) و این نظر را رد کرده است که حق بدون تکلیف وجود داشته باشد (ص۱۹۶). همچنین از نظر اسلام هم فرد و هم اجتماع، هر دو اصالت دارند و هر دو صاحب حق هستند (ص۱۹۶)؛ چراکه اجتماع امری حقیقی است و فقط مجموعه‌ای از افراد نیست (ص۱۹۸) بلکه هم اجتماع روی فرد اثر دارد و هم فرد روی اجتماع (ص۱۹۹).


در بحث خاستگاه حق، مطهری معتقد است حقوق، فقط با مکتب الهی قابل توجیه است (ص۲۰۱)؛ زیرا حقوق از خالق و هدف داشتن دنیا ناشی می‌شود (ص۲۰۲). بنابراین پایه عدالت، حقوق واقعی و فطری انسان هاست و از این رو در همه زمان‌ها یکی بیشتر نیست و امری نسبی نیست (ص۲۰۲).
در بحث خاستگاه حق، مطهری معتقد است حقوق، فقط با مکتب الهی قابل توجیه است (ص۲۰۱)؛ زیرا حقوق از خالق و هدف‌داشتن دنیا ناشی می‌شود (ص۲۰۲). بنابراین پایه عدالت، حقوق واقعی و فطری انسان هاست و از این رو در همه زمان‌ها یکی بیشتر نیست و امری نسبی نیست (ص۲۰۲).


در جلد دوم کتاب و تکمیل این مباحث، تحلیل استاد درباره جامعه و تاریخ از نظر قرآن (ص۱۴۳-۱۵۶) و جبر تاریخ و بررسی دیدگاه مارکس و راسل، نیروی محرّکِ تاریخ، و جبر اقتصادی در تاریخ (ص-۱۴۲۶۵) گنجانده شده است.
در جلد دوم کتاب و تکمیل این مباحث، تحلیل مطهری درباره جامعه و تاریخ از نظر قرآن (ص۱۴۳-۱۵۶) و جبر تاریخ و بررسی دیدگاه مارکس و راسل، نیروی محرّکِ تاریخ، و جبر اقتصادی در تاریخ (ص-۱۴۲۶۵) گنجانده شده است.


[[رده:پیش‌نویس مقاله‌ها]]
[[رده:پیش‌نویس مقاله‌ها]]