پرش به محتوا

درآمدی بر فقه طریقت: فقه السلوک (کتاب)

از دانشنامه فقه معاصر
درآمدی بر فقه طریقت (فقه السلوک)
اطلاعات کتاب
عنوان اصلیدرآمدی بر فقه طریقت (فقه السلوک):تحقیق صورت فکریه در عرفان اسلامی
نویسندهمرتضی کربلایی
موضوعفقه سلوک عرفانی
زبانفارسی
تعداد صفحات۲۲۸
اطلاعات نشر
ناشرمدرسه عالی شهید مطهری
محل نشرتهران
تاریخ نشر۱۳۹۹ش
  • چکیده

کتاب «درآمدی بر فقه طریقت (فقه السلوک): تحقیق صورت فکریه در عرفان اسلامی» اثر پژوهشی است در حوزه عرفان اسلامی که به بررسی مبانی، ساختار و مشروعیت آموزه‌های عملی طریقت‌های عرفانی می‌پردازد. تمرکز اصلی کتاب بر تحلیل انتقادی و اجتهادی آموزه «صورت فکریه» در سلوک عرفانی است.

نویسنده در این اثر، ضمن تبیین مفاهیم کلیدی همچون فکر، تصوف، عرفان عملی و نظری، نسبت عرفان و شریعت را بررسی می‌کند و بر این باور است که دستورالعمل‌های عرفانی، برخاسته از اجتهاد و استنباط از قرآن و سنت‌اند. و در همین راستا مستندات قرآنی و روایی این آموزه‌ها را بررسی کرده و مشروعیت آن‌ها را از منظر منابع اصیل دینی توضیح می‌دهد. در پایان، نویسنده ضمن جمع‌بندی و آسیب‌شناسی، بر ضرورت پالایش و اصلاح مستمر آموزه‌های عرفانی تأکید می‌کند و معتقد است فقه السلوک نیز همچون فقه احکام، نیازمند اجتهاد و رویکرد علمی و انتقادی است.

ساختار و محتوای کتاب

کتاب «درآمدی بر فقه طریقت (فقه السلوک)» نوشته مرتضی کربلایی، اثری پژوهشی در حوزه عرفان اسلامی با تمرکز بر مبانی و آداب سلوک و طریقت است. این کتاب با هدف واکاوی و تحلیل اجتهادی قواعد و دستورالعمل‌های سلوک عرفانی، به ویژه آموزه «صورت فکریه»، تدوین شده و تلاش دارد نسبت این آموزه‌ها با شریعت و دین را تبیین کند. کتاب توسط مدرسه عالی شهید مطهری در سال۱۳۹۹ با شمارگان ۲۰۰۰ نسخه و در ۲۲۸ صفحه منتشر شده است. این کتاب در پنج فصل اصلی تدوین شده و هر فصل به یکی از ابعاد بنیادین فقه السلوک می‌پردازد.

کتاب، فقه السلوک را به عنوان شاخه‌ای مستقل از مطالعات دینی و عرفانی معرفی می‌کند که نیازمند اجتهاد و پژوهش روشمند است. کتاب مدعی است برای نخستین بار، آموزه صورت فکریه را به طور جامع و انتقادی بررسی و آسیب‌شناسی کرده و با تکیه بر آیات و روایات، مشروعیت آموزه‌های عرفانی را اثبات می‌کند و از رویکردهای ذوقی و غیرعلمی پرهیز دارد.

اجتهاد در سلوک

مرتضی کربلایی تصریح می‌کند که عرفان اسلامی نه تنها با شریعت تضادی ندارد، بلکه دستورالعمل‌های عرفانی نوعی اجتهاد و استنباط از قرآن و سنت هستند. او معتقد است همان‌گونه که فقها احکام را از منابع دینی استخراج می‌کنند، عرفا نیز در حوزه سلوک به اجتهاد نیاز دارند و بسیاری از بزرگان عرفان، فقیه و اندیشمند دینی بوده‌اند. نویسنده معتقد است از همان دوران اولیه صدر اسلام، تصوف و عرفان اسلامی با شریعت آمیخته شده است (ص۳۸ و ۳۹).

نویسنده بر این باور است که فقه السلوک همچون فقه الاحکام، نیازمند اجتهاد و استنباط علمی است، و در اجتهاد در طریقت نیز باید با رویکردی روشمند و استنادی به دستورالعمل‌های عرفانی نگریست (ص۴۳-۵۸).

سازگاری نقش مرشد عرفانی با شریعت

به گفته نویسنده مرشد یا شیخ در سلوک عرفانی واسطه فیض الهی است و نقش تعیین‌کننده‌ای در تربیت معنوی سالک دارد. تبعیت از مرشد کامل، به معنای تبعیت از نفس مهذب و فانی در خداست و از نظر نویسنده، این امر با آموزه‌های دینی و عقلانی قابل دفاع است (ص۴۹-۵۲).

نویسنده در فصل اول، مفاهیم کلیدی مانند «فکر»، «تصوف»، «عرفان» و «طریقت» تعریف و تبیین کرده، سپس با بررسی ابعاد عرفان عملی و نظری، نسبت عرفان و شریعت را تحلیل می‌کند و تصریح دارد عرفان واقعی با دین و شریعت هیچ تضادی ندارد. کربلایی معتقد است بسیاری از بزرگان عرفان، خود از فقها و اندیشمندان دینی بوده‌اند و دستورالعمل‌های عرفانی نیز بر پایه آموزه‌های شریعت و اجتهاد از قرآن و سنت شکل گرفته‌اند. در ادامه، به چیستی طریقت، شکل‌گیری سلسله‌های صوفیانه و جایگاه مرشد و ولایت در تربیت عرفانی پرداخته می‌شود ( ص۱۰- ۵۸).

شفاهی بودن مستندات آموزه‌های سلوکی

کربلائی معتقد است توجه به مرشد معنوی، از آموزه های شفاهی است، فلذا بلحاظ تاریخی فاقد مستندات است و صوفیان از قرن چهارم به بعد بود که به نوشتن رساله و کتاب روی آوردند و افرادی چون جنید بغدادی، ابوسعید خراز و ابوالحسین نوری آثار مکتوبی را از خود بر جای گذاشتند (ص۶۰ - ۶۹). کربلائی در ادامه ضمن بیان برخی عبارات مشایخ نقشبندیه، کبرویه و نعمت اللهی، با تمسک به دیدگاه شماری از علمای شیعه همچون بحر العلوم، ملا احمد نراقی، علامه طباطبائی، نجابت و علامه طهرانی دیدگاه آنها بر اساس اقوال شفاهی را بیان کرده است (ص۷۵- ۱۲۴).

تبیین آموزه صورت فکریه بر اساس آیات قرآن

نویسنده سپس، کارکردها و حکمت‌های عملی آموزه صورت فکریه و خیالی مرشد در سلوک عرفانی را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است (ص۱۲۷-۱۲۸). و در فصل چهارم کتاب به بررسی مستندات دینی آموزه «صورت فکریه» در عرفان اسلامی می‌پردازد. در ابتدای فصل، نویسنده تأکید دارد که آموزه «صورت فکریه» باید ریشه در متون اصلی دین داشته باشد تا مشروعیت و اعتبار لازم را در مسیر سلوک عرفانی بیابد.

آیه ۲۰۰ سوره آل‌عمران «یا أیها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا» از آیاتی است که نویسنده به آن استناد کرده و با اراجاع به شماری از روایات در تفاسیر مهم شیعی بر این باور است: مراد از «رابطوا» یعنی با امام خود مرابطه داشته باشید و این آیه گویای دوام توجه و ربط دل به سوی امام است (ص۱۴۸-۱۵۲).

نویسنده هم‌ چنین به آیه ۱۱۹ سوره توبه «و کونوا مع الصادقین» استشهاد کرده و معتقد است بر اساس روایات مراد از صادقان، پیامبر و اهل بیت آن حضرت هستند. در نگاه نویسنده صورت فکریه، ابزار ذهنی و قلبی برای اتصال به این جمع اهل صدق است و آیه توصیه به همراهی با جنبه صوری ایشان می‌کند نه جهت ملکی صادقان (ص۱۵۳-۱۵۴).

آیه «و ابتغوا إلیه الوسیلة» نیز از آیاتی است که نویسنده با تمسک به روایات، مراد از آن را توسل به پیامبر و اهل‌بیت معرفی می‌کند. در تفسیر عرفانی، صورت فکریه به عنوان یکی از وسایل معنوی برای این تقرب مطرح می‌شود (ص۱۵۵). از دیگر آیاتی که نویسنده به آنها استناد کرد آیه «استعانت به صبر و نماز» (ص۱۵۶)، و آیه همنشینی با اهل ذکر و آیات مربوط به سکینه (آیات ۴ و ۱۸ سوره فتح) است که نویسنده از عرفا و صوفیان نقل کرده است. این قبیل آیات به همراهی با اهل ذکر و مراقبت بر حضور قلب اشاره دارد که صورت فکریه ابزار تحقق آن است (ص۱۵۶- ۱۵۹).

تبیین آموزه صورت فکریه بر اساس احادیث

کربلایی در ادامه، روایات متعددی که برای اثبات آموزه صورت فکریه مورد تمسک مشایخ صوفیه قرار گرفته را ذکر می‌کند. در این میان حدیثی از کتاب «فقه الرضا»، به اهمیت حضور قلب و مراقبه در عبادات اشاره دارد و صورت فکریه را وسیله‌ای برای تحقق این حضور می‌داند (ص۱۶۰ و ۱۶۱) خطبه حضرت علی(ع) درباره ذکر نیز دلایل حدیثی نویسنده است که به باور او در این خطبه، حضرت به فضیلت ذکر و اهل ذکر اشاره می‌کند و حضور ذهن و قلب را شرط اصلی بهره‌مندی از ذکر می‌داند (ص۱۶۱ و ۱۶۲).

هم‌چنین روایاتی وجود دارد که انسان کامل را مظهر اتمّ حق تعالی معرفی می‌کنند و نقش صورت فکریه را در اتصال سالک به انسان کامل برجسته می‌سازند. نویسنده بیان کرده است که صورت انسانی بزرگترین حجت‌های خداوند برمخلوقات است (ص۱۶۲- ۱۶۵). نویسنده بر اساس اخبار مقام نورانیت ائمه اطهار، ائمه را به عنوان واسطه فیض الهی معرفی می‌کنند و صورت فکریه را راهی برای ارتباط معنوی با آنان می‌دانند و تکیه صوفیه بیشتر بر مرتبت نورانیت آنهاست (ص۱۶۵- ۱۶۷).