فقه معاصر:پیشنویس آیات فقه پزشکی (کتاب)
مهدی محمدی
- چکیده
کتاب «آیات فقه پزشکی» حاصل پژوهش محمد علی قاسمی است. در این کتاب از آیه «اعتدا» که تعدّدی به متجاوز را مجاز میشمارد، حق قصاص ثابت میشود. آیه «نفیسبیل» بیانگر این است که اگر پزشک و کادر درمان با انگیزه خدمت و احسان، باعث ضرر بیمار گردند، مسئولیت نخواهند داشت. مطابق آیه «اعانت بر اثم» برخی از فقها صرف اطلاع معاون از قصد مباشر را کافی در معاونت در جرم میدانند. آیهالله مکارم مصرف سیگار را مصداق آیه «تهلکه» دانسته و آن را حرام میداند. بیگمان آتانازی حرام است، زیرا مشمول عمومات آیه «حرمت قتل نفس» میباشد. به گزارش نویسنده، طبق آیه «لزوم حفظ فرج» هر عملی که با حفظ فرج ناسازگار باشد، تجاوز از شرع به شمار میآید، بنابراین اگر تخمک بارور شده، یک مرد بیگانه به رحم زن اجنبی منتقل شود، چنین عملی حرام خواهد بود. از نظر فقه پزشکیافشای اسرار بیماران که شامل فاش کردن اطلاعات پرونده پزشکی آنان و ورود به حریم خصوصیشان میشود، جایز نیست. با توجه به آیات قرآن، خنثی یا مرد است و یا زن و ماهیت سومی برای آن تصور نمیشود؛ زیرا همه موجودات عالم از دو صنف خارج نیستد؛ چنانچه حیوانات و نباتات نیز چنین میباشند.
معرفی اجمالی
پژوهش حاضر با عنوان «آیات فقه پزشکی» حاصل پژوهش محمد علی قاسمی است که در سال ۱۳۹۹ و به زبان فارسی، توسط انتشارات مرکز فقهی ائمه اطهار به چاپ رسیده است.
ساختار و محتوای کتاب
این پژوهش در بیست فصل به مباحث آیات فقه پزشکی پرداخته است. در فصل نخست آیه «اعتدا» (ص۳۱)؛ در فصل دوّم آیه «نفی سبیل» (ص۴۹)؛ در فصل سوم آیه «نفی حرج» (ص۶۳ )؛ در فصل چهارم آیه «اضرار» (ص۷۵)؛ در فصل پنجم آیه «اضطرار» (ص۱۰۱)؛ در فصل ششم آیه «شراء» (ص۱۲۳)؛ در فصل هفتم آیه «مالکیت» (ص۱۳۱)؛ در فصل هشتم آیه «اعانت» (ص۱۳۷)؛ در فصل نهم آیه «اهلاک نسل» (ص۱۴۵)؛ در فصل دهم آیه «تهلکه» (۱۴۹)؛ در فصل یازدهم آیه «تغییر خلقالله» (ص۱۵۷)؛ در فصل دوازدهم آیه «نهی از قتل نفس» (ص۱۷۵)؛ در فصل سیزدهم آیه «تحریم میته و خون» (ص۲۰۳ )؛ در فصل چهاردهم آیه «زوجیت» (ص۲۱۵)؛ در فصل پانزدهم آیه «حفظ فرج» (ص۲۲۵)؛ در فصل شانزدهم آیه «بکارت» (ص۲۵۷)؛ در فصل هفدهم آیه «کتمان سرّ» (ص۲۶۵)؛ در فصل هیجدهم آیه «نَسَب» (ص۳۰۱)؛ در فصل نوزدهم آیه «جنینشناسی» (ص۳۲۹)؛ و در فصل بیستم آیه مرتبط به «خنثی» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است (۳۵۷).
آیه «اعتدا»
به باور نویسنده از دقت در معنای آیه «اعتدا» که خداوند میفرماید: «هر کس بر شما تعدّدی و تجاوز کرد، شما نیز مانند آن بر او تعدی کنید»، استفاده میشود که برخورداری از حق قصاص یکی از احکام ثابت شده اسلام است و اگر شخص جانی بدون حق، عضو کسی را قطع نماید، مجنیعلیه حق دارد، او را قصاص کند؛ مثلا اگر گوش او را بریده است، او نیز گوش آن فرد را ببرد (ص۴۴-۴۵).
اما مطلب مهم این است که ادله ثبوت حق قصاص که مقتضی بریدن گوش جانی است، آیا میتواند ممانعت کند، از اینکه جانی عضو قطع شده را پیوند بزند و عضو را به حالت اولیه برگرداند؟ پاسخ این است که اگر جانی سبب از بین رفتن عضو برای همیشه شده است، در این صورت حق پیوند زدن عضو قطع شده را ندارد. زیرا از ادله قصاص یعنی آیه «اعتدا» چنین برداشت میشود (ص۴۶).
آیه «نفیسبیل»
این آیه که در موارد فراوانی در فقه پزشکی کاربرد دارد، بیانگر یک قانون و قاعده کلی است؛ بدین معنا که هر گاه شخصی، مانند پزشک و کادر درمانی به انگیزه خدمت و احسان، باعث ضرر دیدن شخص دیگری مثل بیمار گردد، در این حالت بازخواست نمیشود و بازخواست همچنانکه میتواند، ناظر به حکم تکلیفی باشد، میتواند ناظر به حکم وضعی نیز باشد و ضامن نبودن فرد محسِن، همان بازخواستنشدن وضعی و ضمان و مسئولیت نداشتن او را میرساند (ص۵۷-۵۸).
بر اساس دلالت این آیه اگر پزشک هیچگونه قصد منفعت نداشته باشد و تنها به نیت احسان و نیکی در اقدامات درمانی اورژانسی، به پاره کردن لباس بیمار اقدام کند، یا دستبند طلای وی را بشکند، هیچگونه ضمانی متوجه او نخواهد بود (ص۶۰).
آیه «نفیحَرج»
نگارنده بیان میکند، در بحث سقط جنین، امام خمینی از آیات نفی عسروحرج استفاده کرده و میگوید «اگر تشخیص بیماری در جنین قطعی است و نگهداشتن چنین فرزندی موجب حرج میباشد، در این صورت جایز است، قبل از دمیده شدن روح، جنین را اسقاط کنند؛ ولی بنابر احتیاط، دیه آن باید پرداخت شود» (ص۶۹).
همچنین فقها در زمینه مراجعه به پزشک از جنس مخالف نیز ملاک را عَسروحرج قرار داده و میگویند، اگر پیدا کردن پزشک همجنس در حدّ مشقت و عسروحرج باشد، مراجعه به پزشک غیر همجنس اشکال ندارد. نیز گفتهاند: استفاده کردن از داروی نجس حرام است؛ اما در صورتی که استفاده نکردن از آن، سبب شدت بیماری و موجب عسروحرج گردد، شارع حرمت آن را برداشته است (ص۷۱ و ۷۳).
آیه «اضرار»
آیات متعددی وجود دارد که اضرار را نهی و ممنوع کرده است. بر همین اساس هرگاه پزشک، کادر درمان یا بیمارستان به بهانههای واهی، مانند نپرداختن پیشپرداخت، از پذیرش و درمان بیمار خودداری نماید و بر اثر آن بیمار بمیرد، یا ضرری متوجه او شود؛ هر یک از آنان مرتکب قصور و گناه شدهاند و اگر این عمل مستند به آنان باشد، شرعا ضامن خواهند بود (ص۹۶).
چنانکه فقها در مورد عمل جراحی زیبایی نیز به این نکته تاکید دارند که اگر قصوری از ناحیه پزشک و کادر درمان، متوجه بیمار گردد که او را متضرر نماید، در این صورت پزشک، کادر درمان و یا هر کسی که در این زمینه دخیل بوده است، ضامن خواهد بود (ص۹۸).
آیه «اضطرار»
به گزارش نویسنده آیات اضطرار مستند قاعده اضطرار شمرده شده است، با توجه به این آیات در شرایط اضطرار ارتکاب حرام جایز تلقی میشود. چنانچه فقها در تشریح بدن مسلمان معتقدند که اگر تشریح بدن غیرمسلمان ممکن نباشد و حفظ جان فردی از مسلمان، متوقف بر تشریح میت مسلمان باشد، در این حالت تشریح بدن مسلمان جایز است (۱۰۹ و ۱۱۳).
نیز با تامل در نظر فقهایی که درباره پیوند اعضای برداشته شده از افراد دچار مرگ مغزی اظهار نظر کردهاند، روشن میشود که ایشان مجوز برداشت اعضای پیوندی از شخص را در فرض حالت اضطرار، مانند توقف حفظ و نجات جان مسلمان جایز دانستهاند. همچنین فقها در صورت اضطرار به تغییر جنسیت، به استناد رفع اختلالات جنسی و ناراحتیهای روانی و در نتیجه بروز افسردگی که موجب اضطرار میشود، قائل به جواز مبادرت به تغییر جنسیت شدهاند (ص۱۱۹-۱۲۰).
آیه «شراء»
یکی از مباحث مهم در فقه پزشکی، مبحث سلطه انسان بر نفس و اعضای خویش است. از آیه «شرا» و مانند آن، نوعی سلطه تکوینی و تشریعی انسان بر نفس خود برداشت میشود؛ چنانکه انسان زمانی میتواند، به دادوستد بپردازد و سود و زیان کند که سلطه و اختیاری بر مبیع خود داشته باشد. در این نوع آیات انسان شرعا دارای اختیار و سلطنت بر نفس خویش انگاشته شده، تا بتواند آن را به بهایی، همچون بهشت برین معامله کند، یا اینکه در این معامله، زیانکار گردد و آن را به ثمن بخس بفروشد. از این رو برخی از اندیشمندان اسلامی با استناد بر همین آیات عقیده دارند که انسان مالک خویش است و با اذن الهی که مالک حقیقی است، در آن تصرف میکند (ص۱۳۰).
آیه «مالکیت»
به عقیده مولف، در استدلال به آیه «مالکیت» برخی از علما، مانند آیهالله مومن معتقدند که اگر چه این آیه در مقام بیان مقدم بودن پیامبر در ولایت بر مومنان بر خودشان است؛ اما شکی نیست که آیه دلالت میکند که مومنان بر خویش ولایت دارند، جز اینکه ولایت پیامبر شدیدتر و مورد تاکید بیشتر است؛ بنابراین مفهوم آیه این است که این ولایتی که مومنان بر خویش دارند، همان ولایتی است که عقلا برای هر شخصی قائل هستند. بعلاوه از رهگذر دلالت التزامی نیز آیه ولایت شرعی مردم بر خودشان را به طور اجمال به اثبات میرساند. به این ترتیب مومنان نسبت به جان و مال خود ولایت دارند و میتوانند نسبت به اعضای خود دخل و تصرفاتی داشته باشند (ص۱۳۴-۱۳۵).
آیه «اعانت بر اثم»
مراد از اعانت بر اثم، یاری کردن بر گناه است، یعنی گناهی که از مباشر صادر میشود به کمک و معاونت کسی یا چیزی انجام شود که با ایجاد یک سری مقدمات آن فعل حرام صورت گرفته شده باشد. فقها برای صدق اعانت یا معاونت، نظریههای متعددی دارند؛ گروهی صرف علم و اطلاع معاون از قصد مباشر را کافی میدانند و گروهی دیگر افزون بر علم و اطلاع معاون، قصد مجرمانه و سوءنیت مُعین را نیز لازم و ضروری میدانند (ص۱۳۷-۱۳۸).
فقیهان برای توجیه نظر خود به عموم آیه «ولا تعاونوا علی الاثم والعدوان» استناد میکنند؛ بر اساس این دیدگاه اگر پزشک از هدف مراجعه کننده آگاهی داشته باشد که وی قصد تدلیس دارد، در این صورت او نمیتواند، مثلا پرده بکارت زن را که مراجعه کرده است، جراحی و ترمیم نماید؛ زیرا با صرف دانستن، اعانت بر اثم صدق میکند (ص۱۳۸-۱۳۹).
آیه «تهلکه»
بر اساس یافتههای نویسنده، معنای آیه تهلکه این است که خویش را در معرض هلاکت قرار ندهید و آنچه را که باعث هلاکت شما میشود، انجام ندهید. آیهالله مکارم در تبیین حرمت سیگار به این آیه استدلال نموده و میگوید، مصرف سیگار مصداق بارز القای نفس در تهلکه است. بعلاوه از این آیه، افزون بر استفاده حرمت خودکشی یا انجام هر کاری که سبب هلاکت میشود، میتوان استفاده نمود که نهی یاد شده، اهلاک اعضای رئیسه بدن را نیز شامل است؛ با این وجود نمیتوان اعضای اصلی بدن را برای پیوند به افراد دیگری اهدا نمود (ص۱۵۱-۱۵۴).
بر پایه همین استدلال عملیات عقیمسازی و جلوگیری دائمی از بارداری نیز به منزله القای نفس در تهلکه تلقی شده و در نتیجه جواز آن صحیح نخواهد بود؛ مگر در حالت ضرورت که حکم آن ثانویه میباشد (ص۱۵۵).
آیه «تغییر خلق الله»
مقصود از «تغییر خلق الله» تغییر یا هر فعلی است که تشویه نامناسب با فطرت را در جسم درپی داشته باشد؛ از این رو برای اثبات حرمت شبیهسازی به این آیه استناد شده است، بدین بیان که شبیهسازی انسان موجب پیدایش نسخههایی از جسم انسان میشود و این کار به موجب اصل اولی در شریعت اسلامی ممنوع و حرام است (ص۱۷۲).
همچنین گفته شده است که شبیهسازی از آنگونه تصرفاتی است که خداوند به آن رضایت ندارد، بلکه میتوان گفت که شبیهسازی تغییر در خلقت و دستبردن در آفرینش الهی محسوب میشود که شیطان به آن امر کرده است که با آفرینش الهی تعارض کامل دارد (ص۱۷۲).
آیه «نهی از قتل نفس»
پژوهشگر میگوید، از مجموع آیات «نهی از قتل نفس» چنین استفاده میشود که انسان تا آنجا بر بدن خود توانایی و حق تصرف دارد که به مرز عناوینی، همچون قتل نفس یا انتحار و تهلکه نرسد، زیرا اینگونه عناوین مقیدات و شروطی برای سلطه انسان بر نفس خویش به شمار میآیند (ص۱۷۸).
بیگمان آتانازی که به حیات یک انسان پایان میدهد، به هر دلیلی که صورت گیرد، اعم از اینکه شخص دچار درد شدیدی باشد و یا اینکه خود شخص رضایت به این عمل داشته باشد، حرام است و عمومات و اطلاقات آیات حرمت قتل نفس شامل این مورد نیز میشود. چنانچه آیه الله فاضل در این باره عنوان میکند: «کشتن بیماری که مبتلا به مرض غیرقابل علاج شده است و از درد رنج میبرد، چه با موافقت بیمار یا بستگانش یا بدون اطلاع و موافقت آنان، قتل نفس محسوب میشود و حرام است و تمام احکام قتل عمد در این مورد جاری خواهد بود (ص۱۷۸ و ۱۹۸).
آیه «تحریم میته و خون»
برخی به این دسته از آیات استدلال کردهاند که مطابق ظاهر آیات هرگونه بهرهگیری و خرید و فروش و بهدست آوردن درآمد با خون حرام است. اما در مقابل گروهی دیگر از فقها، مانند امام خمینی معتقدند که خرید و فروش خون برای نجات جان بیمار جایز است، چون ظاهرتر جواز استفاده و بهرهوری از خون و خرید و فروش آن در غیر خوردن است، زیرا دلالتی بر حرمت مطلق استفاده از خون وجود ندارد. بعلاوه امروزه استفادههای از خون ابعاد جدیدی پیدا کرده است که بهرهوری از آن را محدود به خوردن نمیکند (ص۲۱۲ و ۲۱۳).
ولی خرید و فروش میته و اجزای آن جایز نیست و استعمال آن محل اشکال است؛ البته در مورد خرید و فروش اعضای بدن، مانند کلیه و امثال آن احتیاط این است که اگر پولی میخواهند بگیرند، در مقابل اجازه برداشتن عضو از بدن شخص دهنده باشد، نه در مقابل خود عضو و اصل این کار در صورتی جایز است که برای دهنده عضو خطری در میان نباشد (ص۲۱۳ و ۲۱۴).
آیه «زوجیت»
با استناد به این پژوهش، بعضی از متفکران اسلامی با توجه به آیه زوجیت به این نتیجه رسیدهاند که عقد ازدواج و سنت زوجیت یکی از جلوههای عالم تشریع است و همواره باید مورد توجه قرار گیرد و هیچگاه نباید مخدوش گردد؛ اما از آنجا که شبیهسازی انسان، این سنت را مخدوش و نابود میسازد، ممنوع خواهد بود (ص۲۲۲).
همچنین گفته شده است که شبیهسازی که ناقض قانون زوجیت و بر اساس بینیازی از جنس دیگر و اکتفا به یک جنس استوار است، این عمل ضد فطرت است که خداوند مردم را بر آن سرشته است و به هیچوجه به مصلحت انسان نیست؛ چون انسان فطرتا نیازمند جنس دیگر است؛ نه تنها برای تولید مثل، بلکه تا هر یک خود را به وسیله دیگری کامل سازد (ص۲۲۳).
آیه «لزوم حفظ فرج»
مطابق این گروه از آیات مورد بحث، هر عملی که با حفظ فرج ناسازگار باشد، تعدی و تجاوز از میزان شرعی به شمار میآید، مگر اینکه از راه حلال و مورد تایید شارع، مانند ازدواج باشد. بنابراین اگر تخمک یا منی بارور شده متعلق به یک مرد بیگانه را به رحم زن اجنبیهای که همسر او نیست، منتقل کنند، چه به صورت مستقیم و چه به وسیله ابزار پزشکی و یا چه با رضایت شخص و یا بدون رضایت او باشد، چنین عملی ممنوع و حرام است و عامل این کار نیز گناهکار محسوب میشود. همچنین اجاره رحم و تزریق تخمک زنی به زن دیگر از جمله محرمات تلقی میگردد (ص۲۲۸ و۲۵۱).
آیه «بکارت»
به زعم نگارنده، آیاتی در قرآن وجود دارد که در مباحث گوناگون «تدلیس در بکارت، ترمیم بکارت، ملاک شرعی و پزشکی بکارت، چگونگی ازاله بکارت، شرط بکارت در عقد ازدواج و فسخ نکاح به دلیل نداشتن بکارت همسر» به کار میرود؛ البته مناقشات علمی در این موارد وجود دارد (ص۲۶۱).
یکی از کسانی که به این مباحث با استدلالی نسبتا کامل پرداخته، آیهالله خویی است، ایشان در این زمینه آوردهاند «آنچه از لغت ظاهر میشود و عرف نیز آن را مساعدت کرده، این است که بِکر به معنای غیرمدخوله است؛ بنابراین دختری که عمل زناشویی حلال یا حرام را مرتکب شده، از بِکر بودن خارج شده است؛ اما اگر عمل زناشویی نداشته و دخول صورت نگرفته، باکره است، اگرچه پرده بکارت وی به دلیل و علت دیگری از بین رفته باشد (ص۲۶۱).
آیه «کتمان سرّ»
آیه مورد بحث اگر چه درباره ممنوعیت افشای راز پیامبر (ص) میباشد، ولی خصوصیت به شخص پیامبر ندارد و شامل همه انسانها میشود. بنابراین افشای اسرار بیماران که شامل فاش کردن اطلاعات پرونده پزشکی آنان و ورود به حریم خصوصیشان میشود، جایز نخواهد بود؛ به ویژه این که بدون هیچ توجیه شرعی و قانونی انجام شود (ص۲۷۱).
افزون بر استدلال به آیه حرمت کتمان سرّ و وجوب رازداری، مطابق آیه وجوب امانتداری نیز که شامل امور مادی و معنوی و رعایت عهد و پیمان و حفظ اسرار میشود، اسرار بیماران که از جمله امانات به شمار میآید، خیانت در امانت است که جایز نخواهد بود. بنابراین پزشک و کادر درمان بیمارستانها که در واقع امانتدار بیماران هستند، حق ندارند اسرار بیماران را افشاء کنند و در صورت افشای اسرار آنها مرتکب خیانت در امانت شده و فعل حرام را انجام دادهاند که مستوجب کیفر و عقاب میباشند (ص۲۸۱).
بدیهی است که برخی از بیماریها از نظر عرف جزء اسرار به حساب میآیند که باید از آنها محافظت گردد، مانند ناباروری در زنان و مردان، بیماریهای روحی و روانی، بیماریهای پوستی و مقاربتی، بیماریهای مهلک مثل انواع سرطانها و هرگونه بیماری که شخص علاقمند به پنهان کردن آنها میباشد (ص۲۸۹-۲۹۲).
آیه «نسب»
نویسنده عنوان میکند، تقریب استدلال این است که در آیه مورد اشاره بهطور مطلق، بلکه به صیغه حصر، کسی مادر فرزند به شمار میآید که حمل و زایمان میکند و رنج و مشقت بارداری و سستی آن را نیز تحمل و او را به دنیا میآورد. بر اساس این استدلال فرزندی که از انتقال جنین به دنیا میآید، به صاحب رحم منسوب میشود، زیرا او از صاحب رحم به دنیا آمده است (ص۳۰۳ و ۳۰۸).
همچنین از رهگذر این نوع استدلال، برخی از فقیهان معیار لحوق و عدم لحوق فرزند به زن را ولادت یا عدم ولادت دانسته و گفتهاند: زن صاحب رحم، علت تامه به دنیا آوردن فرزند است، بنابراین طفل ملحق به صاحب رحم که او را متولد کرده میشود (ص۳۰۸).
آیه «جنینشناسی»
در قرآن در موارد بسیاری به بیان چگونگی آفرینش انسان و مراحل رشد جنین پرداخته شده است که از مجموع آیات مطرح شده، به اختصار هفت مرحله مورد توجه قرار گرفته است که عبارتند از: مرحله نطفه، مرحله علقه، مرحله مضغه، مرحله پیدایش استخوان، مرحله پوشش گوشت بر بدن، مرحله دمیدن روح بر بدن جنین و مرحله تولد و حضور در دنیا که هرکدام از این مراحل دارای نکات شگفتانگیزی از دستگاه آفریش است (ص۲۷۲ و ۲۷۳).
یکی از مهمترین حقوق جنین در فقه اسلامی، حق حیات او و نیز حق برخورداری از سلامت جسمانی است. از جمله احکامی که مویِّد حق حیات جنین و بر آن تاکید میکند، این است که در صورت مرگ زن باردار و زنده بودن جنین، شکافتن شکم و بیرون آوردن جنین از رحم، واجب است. از این رو سقط جنین بدون جواز شرعی، ضرر زدن به سلامت جنین در حال رشد تلقی شده و جرم به حساب میآید که وجوب دیه را به دنبال خواهد داشت؛ البته وجوب دیه نیز افزون بر مویِّد قبل، مویِّدی دیگر بر حق جنین به شمار میآید (ص۳۴۵ و ۳۴۶).
آیه مرتبط به «خنثی»
به گزارش مولف برخی از علما ریشه مسئله تشبّه، لُبس و ازدواج با خنثی را به این سوال برگرداندهاند که آیا خنثی مشکل، طبیعت ثالثه است یا واقعا مرد یا زن است؟ سید یزدی میگوید، انصاف قضیه این است که آیات قرآن خلقت انسان را منحصر در مرد و زن نکرده است؛ از این رو در دنیای علم امروز نیز گروهی خنثی را طبیعت ثالث میدانند و معتقدند که آنها انسانهایی هستند که هورمونهای زنانگی و مردانگیشان باهم برابر است (ص۳۶۱ و ۳۶۲).
اما به عقیده بسیاری از فقها این نظریه صحیح نمیباشد؛ زیرا از آیات مرتبط به بحث خنثی استفاده میشود که خنثی ماهیت سومی نیست، بنابراین یا مرد و یا زن است. از همین رو گروهی از اندیشمندان اسلامی گفتهاند که همه موجودات عالم هستی، از دو صنف مذکر و مونث خارج نیست؛ چنانچه در حیوانات و نباتات نیز یا خنثی وجود ندارد و یا اگر باشد، طبیعت سوم تصور و تلقی نمیگردد (ص۳۶۲ و ۳۶۳).