فقه معاصر:پیشنویس کنترل جمعیت از دیدگاه فقه امامیه و فقه حنفی (کتاب)
مهدی محمدی
- چکیده
کتاب کنترل جمعیّت، نظریات موجود را به سه دستهی موافقین افزایش، مخالفان و قائلین به تناسب، تقسیم کرده و قائل است امامیه «عزل» را درباره زوجه دائمه با اذنش جایز و «عقیم سازی دائمی» را حرام میداند؛ البته متاخّرین احناف نیز عزل را مطلقا جایز و عقیم سازی حرام میدانند. از نظر نویسنده موافقان کنترل به آیات و روایاتی از قبیل «نساوکم حرث » و «قله العیال» و به قواعدی چون «لاضرر» استناد میکنند؛ احناف نیز علاوه بر روایات به قواعد اصولی استدلال کردهاند. جاوید بیان میکند در مقابل مخالفین کنترل، توالد و تناسل را نیاز طبیعی و غریزی موجودات خصوصا انسان میدانند و بیان میکنند مقصود اولی از ازدواج، تناسل و بقای نوع انسان است؛ همچنین در برخی از روایات توصیه شده با زنان «ولود» ازدواج کنید که این خود گویای اهمیت حفظ نسل است، وی قاعده «نفی سبیل» را یکی دیگر از استدلاهای مخالفین تحدید نسل ذکر میکند، طبق این قاعده مسلمانان باید زمینه تسلط کفار را که همان قلّت نفوس است، از بین ببرند. او عنوان میکند قائلین به ولایت مطلقه از امامیه، حاکم شرع را متصرف در همه امور میدانند و او ممکن است مطابق مصلحت مردم را به کنترل نسل ملزم کند؛ امّا احناف تحدید نسل را مسئله فردی قلمداد کردهاند. امامیه وحنفیه درباره نقش زمان و مکان در تغییر حکم هم عقیدهاند.
معرفی اجمالی
اثر حاضر با عنوان کنترل جمعیت از دیدگاه فقه امامیّه و حنفیّه، حاصل پژوهش قنبر جاوید و به زبان فارسی، در سال ۱۳۹۴ توسط نشر المصطفی به چاپ رسیده است.
ساختار و محتوای کتاب
نویسنده پژوهش خود را در پنج فصل عنوان کرده، در فصل نخست به تبیین کلیّات، تفاوت کنترل جمعیت و تنظیم خانواده و انواع روشهای آن پرداخته (ص۱۷)، سپس در فصل بعد حکم روشها و راههای کنترل جمعیت را از نگاه فقه امامیّه و حنفیّه مورد بحث قرار داده است (ص۶۱)؛ وی در فصل سوّم استدلال قرآنی، روایی و قواعدی امامیه و حنفّیه در کنترل جمعیت را برای مخاطب عرضه نموده (ص۱۲۵) و در فصل چهارم به بررسی دیدگاه مخالفان کنترل جمعیت و ردّ استدل موافقان میپردازد (ص۱۸۱)؛ او در فصل آخر نقش حاکم اسلامی و نقش زمان و مکان در کنترل جمعیت را مورد تحقیق قرار داده است (ص۲۴۱).
کلیّات و مفاهیم واژگان
نگارنده در این فصل کنترل جمعیت را به معنی تحدید جمعیت و تنظیم خانواده را به معنای ایجاد فاصله بین حملها به منظور تقویت جسمانی زن و دستیابی به تربیت صحیح در نظر گرفته و تلاش میکند تفاوت این دو را تبیین کند، از نظر او کنترل جمعیت فقط در جوامعی متصور است که دیدگاه انفجاری از جمعیت داشته و همواره در جهت کاهش فرزندان است، در حالی که تنظیم خانواده در هر شرایطی برای جوامع مختلف جهان قابل اجراء بوده و صرفا در جهت کاهش فرزندان نبوده بلکه در جهت افزایش فرزندان نیز میتواند باشد (ص۱۸-۲۲).
پیشینه کنترل جمعیت
بنا بر گزارش نویسنده سیاست کنترل جمعیت چهار هزار سال قبل وجود داشته است، ولی در حقیقت این سیاست به صورت گسترده بعد از نظریه روند صعودی جمعیت در اواخر قرن هیجدهم در اروپا آغاز شد؛ چنانچه کلیسای کاتولیک همواره در برابر این سیاست مقاومت به خرج میداد و معتقد بود اولین هدف از ازدواج، تولید نسل است، طبق آیین یهود به آدم و حواء دستور داده شده است که تولید مثل کن و زمین را پر از انسان کن، همچنین از نظر بسیاری از متفکران مذهب هندو بدون تولید و داشتن یک پسر، راه یافتن به بهشت امکان پذیر نیست، در دین زرتشت نیز فرزند آوری یک امر یزدانی و داشتن فرزند از افتخارات بزرگ محسوب میشود (ص۳۰-۳۵).
اسلام و کنترل جمعیت
با تکیه بر مطالب نگارنده و در یک جمعبندی میتوان نظریات موجود درباره کنترل جمعیت را به سه دستهی طرفداران مطلق افزایش جمعیت، مخالفان مطلق و قائلین به تناسب جمعیت تقسیم کرد (ص۴۳). دین اسلام ازدواج را امر پسندیده و در صورت آمادگی افراد، تولید مثل را سفارش میکند، لیکن ازدواج و فرزندآوری را تحمیل نمیکند، در قرآن آیهای در منع بارداری وجود ندارد، بلکه بر عکس زمان شیر خوارگی را مدت دو سال تعیین و به این شکل به طور ضمنی برنامهریزی خانواده را مطرح میکند (ص۳۵)؛ پس منع مطلق در اسلام نداریم بنابراین تشخیص آوردن فرزند یا عدم آن بستگی به مقتضای زمان و مکان و تابع نظر صاحب نظران دینی خواهد بود (ص۳۹).
اهداف کنترل جمعیت
به باور مولّف عمدهترین غرض سیاست کنترل جمعیت در سطح خانواده، برقراری تناسب میان بودجه و تعداد فرزندان برای تامین زیست معقول، فاصلهگذاری بین موالید وامکان برنامهریزی برای زندگی بهتر و مراعات سلامت مادر است و این غرض امروز در سطح اجتماعی، جهت رشد دادن اقتصاد جامعه، فراهم نمودن امکانات فرهنگ جامعه، بالا بردن توان خدمات جامعه و نیز در سطح جهانی، جهت تامین اغراض سیاسی مستکبران و سلطه آنان بر دیگران به عنوان راهبرد اساسی پیگیری میشود (ص۴۴-۴۹).
روشهای کنترل جمعیت
به گفته جاوید محقق کتاب، کنترل جمعیت دارای روشهای متعددی است، یکی از آنها روش قبل از انعقاد نطفه با اثر موّقت مثل عزل منی، و با اثر دائم مثل عقیم سازی است، روش بعد از انعقاد نطفه نیز وجود دارد که سقط جنین از این قبیل شمرده میشود (ص۶۰).
حکم روشهای کنترل جمعیت
نویسنده حکم هر یک از روشهای سهگانه (عزل، عقیم سازی و سقط جنین ) را با توجه به نظر فقهاء امامیه و حنفیه بهطور جداگانه در دو بخش مورد بررسی قرار داده است (ص۶۱).
دیدگاه امامیّه
بنابر نظر مشهور امامیه «عزل» درباره کنیز و زوجه موقّت مطلقا جایز و درباره زوجه دائمه با اذنش یا با شرط حین عقد جایز است، اما بدون اذنش نیز جایز است، ولی کراهت دارد؛ فقهاء دلیل جواز عزل را اصل اباحه و روایات کثیره میدانند، مثلا امام باقر (ع) و امام صادق (ع ) در چند روایت تصریح میکنند که اختیار عزل با مرد است؛ پس وقتی عزل جایز بود، جلوگیری از زاد و ولد از این طریق نیز جایز خواهد بود، چون عزل یکی از راههای کنترل جمعیت میباشد (ص۶۶-۶۷).
از دیدگاه امامیه «عقیم سازی دائمی» هم با تمام صورش چه از ناحیه مرد و چه از ناحیه زن، به دو دلیل نگاه و لمس حرام و قاعده «لاضرر» حرام میباشد (ص۸۴)؛ «سقط جنین» نیز چون بعد از دمیده شدن روح، قتل نفس و قبل از آن، به استناد قرآن، روایت، عقل و اجماع گناه محسوب میشود، حرام شمرده شده است (ص۹۴). همچنین استفاده از داروها و ابزارهای مشابه نیز برای جلوگیری از بارداری از لحاظ فقهی بلامانع است؛ مگر اینکه منجر به ضرر فاحش یا موجب نگاه و لمس حرام باشد (ص۸۴).
دیدگاه حنفیّه
به استناد این پژوهش از دیدگاه علمای متقدّم حنفیّه «عزل» از کنیز مطلقا جایز، ولی عزل از زوجه آزاد بدون اذنش جایز نیست؛ البته عدّه کثیری از متاخّرین احناف عزل چه با اذن و چه بدون اذن و حتّی استفاده از روشهای مشابه آن مثل داروها و ابزارها را جهت کنترل زاد و ولد با انگیزههای ذیل را جایز میدانند: جلوگیری از آلوده شدن فرزندان به فساد، ترس از تولد فرزند از والدین بداخلاق، ترس از ناقص الخلقه بودن فرزند، ترس از کافر شدن فرزند، در محیط کفر و ترس از مشکلات تولد فرزند در سفرهای طولانی (ص۹۷-۱۱۱). عقیم سازی در نزد احناف نیز به دلیل اینکه از مصادیق اختصا و مورد منع پیامبر (ص) واقع شده و هم به دلیل وجود تنافی با اصل تناسل و فرزندآوری و وجود تنافی با قاعده «لاضرر» به اتفاق حرام اعلام شده است؛ (ص۱۱۲-۱۱۳) فقه احناف نسبت به سقط جنین به این شکل که قبل از حلول روح سقط جایز، ولی بعد از حلول حرمت دارد، تفصیل قائل شده است (ص۱۲۴).
موافقان کنترل جمعیّت
بنابر گزارش نویسنده موافقان در میان امامیه و حنفیه در این مسئله، سمت و سوی واحدی دارند، هر چند در مقام استناد به ادله شرعی با یکدیگر متفاوتاند؛ به هر روی هر چند دلایل و شواهد زیادی بر توجه شریعت به حفظ نسل و افزایش مسلمانان وجود دارد، ولی در کنار این مسئله باید توجه داشت که هدف شریعت فقط افزایش نسل نیست، بلکه هدف اصلی به وجود آوردن یک امتّ صالح و شایسته است، در واقع هدف علاوه بر کمیّت، توجه به کیفیّت نسل است (ص۱۲۵).
استدلال موافقان از علمای امامیه
قرآن
طرفداران کنترل جمعیت به آیات زیادی از قرآن و حدیث استدلال کردهاند، از جمله در «نساوکم حرث لکم فاتوا» خداوند در این آیه زن را به کشتزار تشبیه نموده و کیفیّت کار و آمیزش را در اختیار مرد قرار داده است و او میتواند بر اساس مصالح خود از تولد فرزند جلوگیری کند؛ نیز با استفاده از «آیه ۲۳۳ ، سوره بقره» نفقه فرزند بر عهده پدر است و هرگونه کوتاهی و سستی در این مورد ظلم و گناه محسوب میشود، بر این اساس پدر باید با در نظر گرفتن توانایی مالی خود و برقراری تناسب بین اقتصاد و اولاد، نسبت به فرزندآوری اقدام کند (ص۱۳۵-۱۳۷).
همچنین آیاتی در قرآن بیان میکند که انبیاء و اولیای الهی همواره فرزندان صالح «ذریه طیّبه» از خداوند طلب میکردند، روشن است که فرزند صالح شدن نیازمند تربیت صحیح والدین است و این تربیت صحیح با کثرت فرزندآوری سازگاری ندارد؛ و ایضا آیات متعددی در قرآن کثرت اولاد را نه تنها تمجید نمیکند بلکه آنان را عامل خسران دانسته و مورد مذمت «اولادکم فتنه» قرار میدهد، این دسته از آیات نیز دلالت دارند که اولاد زیاد مطلوب شارع نیست پس کنترل جمعیت جایز است، هرچند منتقدین صراحت بر جواز تحدید نسل این آیات را نمیپذیرند (ص۱۳۸-۱۴۱).
روایات
با توجه به یافتههای مولف موافقان تحدید نسل به روایات متعددی از قبیل «قله العیال احد الیسارین» استناد میکنند، همانطور حدیثی که پیامبر در آن صاحب عیال را هلاک شده معرفی میکند و نیز آنجا که آن حضرت دشمنان خود را به داشتن مال و فرزند زیاد نفرین میکند، مورد استناد موافقان تحدید نسل قرار گرفته است، البته مخالفین کنترل جمعیت بر این استدلالها خدشه وارد کرده میگویند تحدید نسل فقط با جواز عزل ثابت میشود (ص۱۴۱-۱۵۱).
اصول و قواعد
نویسنده عنوان میکند کنترل جمعیت از مسائل مستحدثه است و در زمان نزول آیات و صدور روایات به شکل فعلی مطرح نبوده است، لذا بیشترین توجه طرفداران کنترل جمعیت به اصول و قواعد است (ص۱۵۲). وی تمسک به اصل اباحه را یکی از آن اصول دانسته و میآورد، حرمت تحدید نسل محتاج توضیح و بیان از طرف شارع مقدس است، از آنجا که دلیل بر حرام بودن آن وجود ندارد، بنابراین مقتضای قاعده اصالت اباحه، جواز کنترل جمعیت است (ص۱۵۲).
دومین اصل از اصول مورد استدلال موافقان کنترل جمعیت «قاعده نفی عسر و حرج» است، چنان که ایه الله مکارم گفتهاند: اگر زمانی به واسطه ادله قطعی ثابت شود که کثرت نفوس موجب ضعف و سستی، فقر و بیماری، بیکاری و بیسوادی و نظایر این امور میشود؛ پس قطعا در این صورت کثرت نسل نه تنها سبب افتخار و شوکت مسلمانان نمیشود، بلکه موجب تباهی آنان میگردد، پس با توجه به این مطلب بر فرض که ثابت شود، قانون اولی تکثیر نسل است به واسطه قانون لاحرج میتوان آن قانون اولی را بیاثر اعلام کرد (ص۱۵۲-۱۵۶).
از جمله قواعد فقهی «قاعده لا ضرر« است، مطابق این قاعده هر حکمی که برای مکلف مستلزم ضرر باشد، به حکم این قاعده آن حکم منتفی میشود؛ حال اگر فرض کنیم، کنترل جمعیت ممنوع باشد، این منع و حرمت، مستلزم ضررهایی متنوعی چون ضرر به سلامت مادر، ضرر به اقتصاد خانواده، ضرر به خود فرزند به جهت کامل نشدن رشد و تربیت است و حتی این ممنوعیت موجب ضرر به جامعه اسلامی خواهد شد، پس میتوان به کمک این قاعده ثابت کرد که کنترل نسل ممنوع نیست (ص۱۶۰).
استدلال موافقان از علمای حنفیه
با تکیه بر تحقیق نگارنده، احناف در زمینه اثبات کنترل جمعیت به قرآن استناد نکردهاند، چون به زعم آنها هیچ آیهای در این باره دلالت ندارد، اما آنان نیز مثل امامیه به روایتی استناد میکنند، که کمی عیال را سبب آسایش و زیادی آن را عامل فقر و بیچارهگی تلقی میکند؛ آنها در کنار این دسته از روایات به صورت جدّ، به روایات جواز عزل استناد میکنند (ص۱۷۱).
احناف علاوه بر روایات به قواعد اصولی نیز استدلال کردهاند، چون بسیاری از علمای آنان با توجه به تغییرات به وجود آمده در دنیای معاصر و تغییر ساختار خانواده، بر این باورند که اظهار نظر اسلامی درباره سیاست جمعیت، بیش از آن که بر نصوص شرعی مبتنی باشد، به اجتهاد و استنباط نیازمند است؛ از این جهت آنها نیز با تمسک به اصل اباحه، قاعده لاحرج و قاعده لاضرر، عقیده خود نسبت به کنترل جمعیت را اظهار و اثبات میکنند، (ص۱۷۳-۱۷۷).
مخالفان کنترل جمعیّت
حجم قابل توجه بحث کتاب درباره ادله مخالفان کنترل جمعیت است، آنان با بهرهگیری از ادله شرعی مانند آیات و روایات و ادله دیگر فقهی، در صدد اثبات این مطلب هستند، که نظر اسلام بر افزایش مسلمانان است و این یک اصل مبنایی است و مخالفت با آن جایز نیست، مگر در موارد استثنایی وخاصّ؛ پس هر گونه سیاست تحدید نسل از نظر اسلام محکوم و مردود است (ص۱۸۱).
استدلال مخالفان از علمای امامیه
قرآن
به نظر مولف مخالفان کنترل جمعیت، مسئله افزودن نسل مسلمانان را مطرح میکنند و میگویند دلایل و شواهد بسیاری در قرآن یافت میشود که اهتمام شارع بر افزایش نسل را نشان میدهد؛ مثلا برخی از آیات ( ذاریات، آیه ۴۹) بر این دلالت دارند که همه موجودات بر اساس غریزه طبیعی برای حفظ نوع خود به توالد و تناسل مشغولاند و در این میان انسان که علاوه بر فطرت به نیروی عقل و تفکر ممتاز گشته است، به بقای نوع خود بیشتر توجه دارد پس در واقع مقصود اولی از ازدواج، تناسل و بقای نوع انسان است؛ دیگری آیه مربوط به حرمت اقدام به هلاکت نفس است که دلالت بر حفظ نسل میکند (ص۱۸۵-۱۸۶). وی میگوید آیات دلالت کننده بر مطلوبیت کثرت اولاد ( رجلا کثیرا ) از دیگر استنادات مخالفان کنترل نسل است؛ چرا که خداوند مردان و زنان زیاد را برای یادآوری از نعمتهای الهی ذکر کرده است، پس زیادی نسل، نعمت الهی و کنترل نسل کفران نعمت است؛ همچنین آیات دلالت کننده بر اینکه اولاد سبب اقتدار و عزت است ( شعراء، آیه ۱۳۳ )، از مستندات مخالفین محسوب میشود؛ بنابراین از دید قرآن کثرت جمعیت و اولاد مطلوب شارع، و هر کاری که منجر به قتل انسان و فرزندان شود، مطلوب شارع نخواهد بود (ص۱۸۹-۱۹۱).
اشکال: در کنار مسئله افزایش جمعیت باید توجه داشت، که هدف شریعت اسلام، فقط افزایش نسل بدون توجه به وضعیت دینی، تربیتی و اجتماعی نسل مسلمانان نیست؛ بلکه هدف اصلی به وجود آوردن یک امتّ صالح و شایسته درخور جامعه اسلامی است، پس مطلق کثرت اولاد ممدوح وارزش تلقی نمیشود (ص۱۹۲).
روایات
با توجه به مطالب این پژوهش مخالفین کنترل نسل به سه دسته روایات استدلال کردهاند، دسته اول روایاتی است که توصیه میکنند که با زنان بچهزا ازدواج کنید ( تزوّجوا بکرا ولودا ) و زمین را آکنده از آنان کنید؛ دسته بعد روایات تشویق کننده به ازدواج است، تا از این طریق فرزندان متولد و مایه افتخار قرار گیرند؛ دسته آخر روایاتی است که دلالت دارند که «عزل» ناپسند ( انّی اکره ) و مورد ذمّ پیشوایان دینی ما قرار گرفته است؛ آنها مطابق حدیث (ص۱۸۴) عزل را به معنی زنده بهگور کردن میدانند و برای آن دیه و کفّاره قائلاند و عزل را موجب تضییع حق زن دانسته و میگویند وقتی معمولیترین روش کنترل نسل که «عزل» است، مورد تنفر امام باشد، روشن است که به طریق اولی روشهای دیگر تحدید نسل، مورد نفرت و جایز نخواهد بود (ص۱۹۵-۱۹۸).
اشکال: در مورد روایت ازدواج و فرزندآوری باید توجه داشت که اگر روزی فرا رسد، که اداره زندگی و تامین معاش جز با گناه میسر نیست، همانا در آن زمان مجرد بودن ( حلّت العزوبه) حلال است (ص۱۹۹).
تعارض تحدید نسل با رازقیّت خداوند
به عقیده مولف سومین نوع از استدلاهای مخالفین تحدید نسل، وجود تنافی بین تحدید نسل و اعتقاد به رازقیّت خداوند است؛ زیرا یکی از انگیزههای کنترل جمعیت نجات از فقر و تهیدستی است؛ کنترل جمعیت با این انگیزه، مخالف اعتقاد به رازقیّت خداوند است (ص۲۰۰).
اشکال: رازقیّت خدا مسلّم است؛ ولی رزق را باید از راه سبب دریافت نمود، از جمله اسباب، کنترل جمعیت و برنامه دقیق در سیاست جمعیتی است (ص۲۰۵).
اصول و قواعد
از نظر نویسنده قاعده «نفی سبیل» یکی از قواعد مهم فقهی است که مخالفین به آن متمسّک شدهاند، طبق این قاعده مسلمانان نمیتوانند راه را بر کفار برای تسلط بر مسلمین باز کنند، واضح است که کنترل جمعیت مستلزم قلّت افراد برای دفاع از ناموس و کشور و موجب تسلط کفار است، بنابراین کنترل جمعیت جایز نیست (ص۲۰۶). قاعده دیگر مورد تمسّک مخالفین کنترل نسل، قاعده «لاضرر» است، مطابق این قاعده محدود کردن نسل، ضررهای متعددی از قبیل خسارت فردی و اجتماعی، جسمی و روحی، اخلاقی و فرهنگی بر پیکره جامعه اسلامی وارد میکند (ص۲۱۰-۲۱۲).
استدلال مخالفان از علمای حنفیه
با تکیه بر مطالب این تحقیق مهمترین دلیل مخالفان تحدید نسل از احناف، همان گروه از روایات است که نهی از «عزل» کرده و آن را به مثابه قتل ( واد الخفی ) تلقی میکند. اجماع بر عدم جواز عزل نیز یکی دیگر از ادله مخالفان تحدید نسل است؛ البته طرفداران احناف از اهل سنت مویّداتی از کتاب و سنت و قواعد اصولی برای جایز نبودن تحدید نسل ذکر کردهاند (ص۲۳۴).
نقش حاکم، زمان و مکان در کنترل جمعیت
به باور محقق کتاب سیاست کنترل جمعیت مربوط به حاکم اسلامی و از احکام ثانویه است، استحباب تولید نسل و زیادی زاد و ولد از احکام اولی و مربوبوط به زوجین است؛ سوال این است آیا حاکم شرع به حکم ثانوی میتواند مردم را ملزم به تحدید نسل کند؟ طبق دیدگاه قائلین به ولایت مطلقه ولی فقیه از امامیه، حاکم شرع در صورت لزوم بر همه چیز تصرف دارد، پس این قدرت در او هست، که اگر مصلحت جامعه اسلامی اقضاء دارد، مردم را به کنترل نسل ملزم کند؛ زیرا با وجود عناوین ثانویه و ترجیح آنها، فعلیت حکم اولی از بین میرود (ص۲۴۲).
در مقابل بیشتر علمای احناف تحدید نسل را یک مسئله فردی قلمداد کرده و دخالت دولت اسلامی را جایز نمیدانند (ص۲۴۵)؛ وعلت اختلاف بین امامیه و احناف به تفاوت دیدگاهشان به نقش حاکم اسلامی بر میگردد؛ از دیدگاه امامیه حکومت فقیه جامعالشرایط، ادامه حکومت پیامبر و امام معصوم است؛ ولی مراد از حاکم در نزد احناف هر امیری است، که حاکم جامعه باشد، هر چند فاجر باشد (ص۲۵۰).
نویسنده درباره باب نقش زمان و مکان در کنترل جمعیت نیز بیان میکند، مقصود این است که زمان و مکان باعث میشود، فقیه به جوانب جدید مسئله پیبرده و فهم دقیقی نسبت به آن پیدا کند؛ همچنین مقصود توسعه فهم فقیه در اثر تغییر موضوع حکم است. از نظر امامیه، تاثیر زمان و مکان در حکم شرعی از جمله در مسئله تحدید نسل، به دلیل روایات فراوان قابل انکار نسیت، تاثیرپذیری احکام شرعی از تحول و دگرگونی زمان و مکان در نزد فقه احناف نیز پذییرفته شده است. با این وجود امامیه وحنفیه درباره نقش زمان و مکان در تغییر حکم هم عقیدهاند؛ چون آنها نیز مانند امامیه احکام را تابع مصالح و مفاسد میدانند (ص۲۵۰-۲۶۳).